ایرانِ عزتمند

بیاد شهید عزّت الله حضرتی

یادداشتی پیرامون کتاب قلعه حیوانات

اثر: جرج اورول

📝متن یادداشت:

باسمه تعالی
کتاب قلعه حیوانات که درستِ آن مزرعه حیوانات است از لحاظ‌های مختلف ستودنی است.
از لحاظ ادبی زبانی ساده همراه با طنز و با سبک نمادین و بسیار جذاب است
از لحاظ شخصیت پردازی که همه نوع انسان از بی‌خیال و تنبل تا شجاع و... دارد.
جملاتی حکیمانه در این کتاب بسیار است.
این کتاب با نگاهی ناامیدانه به انقلاب‌ها می‌پردازد و ثمره انقلاب را دیکتاتوری و خروج از مسیر شعارهای آن انقلاب می‌داند که جمله اصلی کتاب هم همین است "همه حیوانات با هم برابرند اما بعضی برابرترند"
نویسنده با تجربه‌ی تلخ انقلاب شوروی و جنایات استالین و پاکسازی بزرگ او، انقلاب‌ها را بی‌فایده می‌داند اما ای‌کاش زنده می‌بود و انقلاب اسلامی را در ایران می‌دید. انقلابی که روی آرمانش ایستاده و نه تنها در نظام سرمایه‌داری غرق نشده بلکه در مقابل آن هم ایستاده است.
جالب است که ضد انقلاب با تبلیغ این کتاب در پی آن هستند که ثابت کنند این انقلاب در ایران هم به همان سرنوشت گرفتار شده است.

📆کانال یادداشت‌های حجت الاسلام راجی


برچسب‌ها: قلعه حبوانات, انقلاب, کمونیست, برابری

نسبیت زبانی | نظریه‌ای دربارهٔ اثر زبان بر ذهن - بخش اول

آموزش, دربارهٔ زبان, زبان علم, زبان و ذهن, مبانی ویرایش, ویرایش و درست‌نویسی

فرضیهٔ نسبیت زبانی (linguistic relativity) مدعی است مفاهیم واژگانیِ ذهن انسان در طرز اندیشیدن او تأثیر می‌گذارند و شیوهٔ اندیشهٔ فرد دربارهٔ جنبه‌های متعدد جهان را شکل می‌دهند.

در این فِرِسته، چهار جُستار در اثبات و ردّ نسبیت زبانی گرد آورده‌ایم:

  • نقش زبان در شکل‌گیری طرز فکر ما، سخنرانیِ لرا بورودیتسکی
  • چگونه زبان تفکر را شکل می‌دهد؟، نوشتهٔ لرا بوروديتسکی، ترجمهٔ محمدمهدی ميرلو
  • زبان، اندیشه و فرهنگ‌، نوشتهٔ پل هنله، ترجمهٔ یدالله موقن
  • زبان و اندیشه، نوشتهٔ کورش صفوی

دعوتید به خواندن این بحث شیرین و عمیق، دربارهٔ رابطهٔ زبان و تفکر، دربارهٔ اثر زبان بر اندیشه و دربارهٔ نسبیت زبانی.


نقش زبان در شکل‌گیری طرز فکر ما

سخنرانیِ لرا بورودیتسکی


خب، من با استفاده از زبان با شما صحبت خواهم کرد…؛ چون می‌توانم. این یکی از توانایی‌های جادویی است که ما انسان‌ها داریم. ما می‌توانیم افکار واقعاً پیچیده را به دیگران انتقال دهیم. پس کاری که من الان می‌کنم، این است که همین طور که نفس می‌کشم، با دهانم صداهایی را تولید می‌کنم. آواها، صداهای هیس و پُف، و این‌ها در هوا ارتعاش ایجاد می‌کنند. این ارتعاشات هوا به‌سمت شما می‌آیند، به پردهٔ گوش شما برخورد می‌کنند و سپس مغزتان آن ارتعاشات را از گوشتان دریافت می‌کند و آن‌ها را به افکار تبدیل می‌کند. امیدوارم!

امیدوارم که این‌طور باشد. پس به‌واسطهٔ این توانایی، ما انسان‌ها قادریم ایده‌هایمان را در گسترهٔ وسیعی از فضا و زمان انتقال دهیم. ما قادریم آگاهی را در میان ذهن‌ها منتقل کنیم. من می‌توانم همین حالا یک فکر عجیب‌وغریب را به ذهن شما وارد کنم؛ مثلاً بگویم: �یک عروس دریایی را تصور کنید که در یک کتابخانه رقص والس می‌کند؛ در حالی که دربارهٔ فیزیک کوانتوم فکر می‌کند.� اگر تاکنون همه‌چیز در زندگی شما خوب پیش رفته است، احتمالاً قبلاً به این فکر نکرده بودید. ولی من حالا از طریق زبان باعث شدم به آن فکر کنید.

البته در جهان فقط یک زبان وجود ندارد. در سراسر جهان، تقریباً به ۷،۰۰۰ زبان صحبت می‌شود و تمامی زبان‌ها با یکدیگر در موارد گوناگون متفاوت هستند. بعضی از زبان‌ها صداهای متفاوتی دارند، بعضی واژگان متفاوتی دارند و همین طور در ساختار زبان نیز تفاوت دارند. این خیلی مهم است: ساختارهای گوناگون.

این سؤال باید پرسیده شود: آیا زبان ما افکار ما را شکل می‌دهد؟ خب، این سؤالی قدیمی است. بشر همیشه در حال بحث بر سر این سؤال بوده است. امپراتور رم باستان، شارلمان، می‌گوید: �صحبت‌کردن به زبانی دیگر یعنی داشتن روحی دیگر.� این بیانی قوی است دربارهٔ اینکه زبان واقعیت را می‌سازد. از طرف دیگر، شکسپیر در یکی از جملات ژولیت می‌گوید: �اسم به چه کار می‌آيد؟ یک گل رز هر اسمی که داشت، همین‌ قدر بوی خوبی می‌داد.� خب، این به ما می‌گوید که شاید زبان واقعیت را نمی‌سازد.

این بحث‌ها برای هزاران سال ردوبدل شده‌اند. اما تا چندی پیش، هیچ اطلاعاتی برای کمک به تصمیم‌گیری وجود نداشت. به‌تازگی ما و دیگر آزمایشگاه‌های جهان شروع به تحقیقاتی کرده‌ایم و حالا اطلاعات علمی دقیقی برای پاسخ به این سؤال داریم.

می‌خواهم دربارهٔ بعضی از نمونه‌های موردعلاقه‌ام برای شما بگویم. با نمونهٔ یک گروه قدیمی استرالیایی شروع می‌کنم که شانس همکاری با آن‌ها را داشتم. در تصویر، مردم کوک‌تایور را می‌بینید. آن‌ها در پارمپورا، غربی‌ترین گوشهٔ کیپ‌یورک، زندگی می‌کنند. نکتهٔ جالب دربارهٔ کوک‌تایور، استفاده‌نکردن آن‌ها از لغات �چپ� و �راست�، و در عوض بیان هرچیز با چهار جهت اصلی است: شمال، جنوب، شرق و غرب. وقتی می‌گویم هرچیز، واقعاً یعنی هرچیزی. ممکن است بگویید: �نگاه کن، یه مورچه رو پای جنوب غربی‌ته� یا: �استکانت رو یک‌کم ببر به‌سمت شمال-شمال شرقی.� حتی در سلام‌کردن به‌زبان کوک‌تایور، شما می‌گویید: �به کدام طرف می‌روی؟� و برای پاسخ می‌گویید: �شمال-شمال شرقی در دوردست. تو چطور؟�

کوک‌تایور-نسبیت زبانی

تصور کنید که در حال قدم‌زدن هستید و با هرکس که احوال‌پرسی می‌کنید، باید مسیر مقصد خود را مشخص کنید. این خیلی سریع شما را جهت‌دار می‌کند، نه؟ چون امکان ندارد بتوانید جواب سلام را بدهید اگر ندانید به کدام سمت می‌روید. در حقیقت، مردم با چنین زبان‌هایی بسیار جهت‌دار هستند. آن‌ها از آنچه از انسان انتظار داشتیم، بهتر جهت‌ها را تشخیص می‌دهند. به‌دلیل بعضی ویژگی‌های زیستی فکر می‌کردیم که انسان‌ها بدتر از دیگر حیوان‌ها هستند: �خب ما که توی نوک یا جهت‌سنجمان آهن‌ربا نداریم!� نه، اگر زبانتان و فرهنگتان این را به شما آموزش دهد، در واقع شما هم می‌توانید. انسان‌هایی در سراسر جهان وجود دارند که به‌خوبی جهت‌دارند.

و حالا برای اینکه به تفاهم برسیم که چگونه آن‌ها با ما متفاوت‌اند، از همهٔ شما می‌خواهم چشم‌هایتان را یک ثانیه ببندید و به جنوب شرقی اشاره کنید. چشم‌ها بسته باشند. اشاره کنید. خب حالا چشم‌ها را باز کنید. دیدم که بعضی به آنجا، اینجا، اینجا، آنجا اشاره می‌کنند. من خودم هم نمی‌دانم کدام طرف است. شما هم که کمکی نکردید!

نتیجه می‌گیریم دقت در اینجا خیلی زیاد نیست. این تفاوت بزرگی بین مهارت ادراکی در بین زبان‌هاست، درست است؟ یک گروه، گروه متمایزی مانند شما، نمی‌داند کدام جهت در کدام سمت است؛ اما در گروهی دیگر، از کودکی پنج‌ساله که می‌پرسم، می‌داند.

همین‌ طور تفاوت‌های بزرگی در تفکر دربارهٔ زمان وجود دارد. من اینجا تصویرهایی از پدربزرگم در سن‌های متفاوت دارم. و اگر از یک انگلیسی‌زبان بخواهم به‌ترتیب زمان آن‌ها را مرتب کند، شاید به این شکل این کار را انجام دهد، از چپ به راست. به این مربوط است که از کدام طرف می‌نویسید. اگر شما با زبان عربی یا عبری صحبت می‌کردید، ممکن بود از جهت مخالف یعنی راست به چپ این کار را انجام دهید.

اما کوک‌تایورها، این گروه بومی که راجع به آن‌ها گفتم، چطور این کار را می‌کنند؟ آن‌ها از واژه‌هایی مانند چپ و راست استفاده نمی‌کنند. بگذارید به شما کمک کنم. وقتی افرادی را رو به جنوب نشاندیم، آن‌ها عکس‌ها را از چپ به راست می‌چیدند. وقتی آن‌ها را رو به شمال نشاندیم، عکس‌ها را از راست به چپ می‌چیدند. وقتی به‌سمت شرق بودند، زمان به‌سمت بدن بیان می‌شد. الگو را به دست آوردید؟ شرق به غرب، نه؟ پس برای آن‌ها زمان اصلاً به بدن محدود نیست؛ بلکه به محیطی که در آن هستند محدود می‌شود. پس من اگر به این سمت باشم، زمان به این‌ سو حرکت می‌کند و اگر به این سمت باشم، زمان در این‌ سو حرکت می‌کند. اگر به این‌ طرف باشم، زمان نیز به این‌ طرف حرکت می‌کند. خیلی خودخواهانه است که من می‌توانم زمان را، هر بار که بدنم را می چرخانم، به دنبال خود بکشم. اهالی کوک‌تایور زمان را محدود به مکان می‌دانند و این راهی کاملاً متفاوت برای فکر دربارهٔ زمان است.

خب یک ترفند هوشمندانهٔ دیگرِ انسان‌ها: فرض کنید که از شما بپرسم چند پنگوئن اینجا هست. خب مطمئنم که این‌طور به این سؤال پاسخ می‌دهید و می‌گویید: �یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت، هشت.� آن‌ها را می‌شمارید. هرکدام را با عددی نام‌گذاری می‌کنید و آخرین عدد، تعداد پنگوئن‌هاست. این ترفندی است که در کودکی یاد می‌گیرید. فهرست اعداد و چگونگی استفاده از آن‌ها را یاد می‌گیرید، یک حقهٔ زبانی کوچک.

ولی بعضی زبان‌ها این‌طور نیستند؛ چون بعضی از زبان‌ها واژهٔ مشخصی برای عدد‌ها ندارند. زبان‌هایی هستند که واژه‌ای مثل �هفت� یا واژهٔ �هشت� را ندارند. در واقع کسانی که با این زبان‌ها صحبت می‌کنند، نمی‌شمارند و در مشخص‌کردن تعداد مشکل دارند! برای مثال، اگر من به شما بگویم که به‌تعداد این پنگوئن‌ها اردک می‌خواهیم، شما با شمارش این کار را انجام می‌دهید. اما کسانی که این حقهٔ زبانی را ندارند، نمی‌توانند!

تفاوت در تقسیم طیف رنگ‌ها

زبان‌ها همچنین در تقسیم طیف رنگ‌ها نیز متفاوت‌اند: دنیای مصور. بعضی از زبان‌ها واژه‌های زیادی برای رنگ‌ها دارند و بعضی فقط دو واژهٔ �تیره� و �روشن� را دارند. زبان‌ها در تقسیم رنگ‌ها نیز متفاوت هستند. برای مثال در انگلیسی یک واژه برای آبی وجود دارد که همهٔ رنگ‌هایی را که در نمایشگر می‌بینید، شامل می‌شود؛ اما در روسی، تنها یک واژه وجود ندارد؛ بلکه روس‌ها باید میان آبی روشن یعنی �گلوبوی� و آبی تیره یعنی �سینی� تمایز قائل شوند. بنابراین روس‌ها یک عمر برای تمایز این دو رنگ در زبان تلاش کرده‌اند.

وقتی ما توانایی ادراکی افراد در تمیزدادن این دو رنگ را آزمایش می‌کنیم، یافته‌ها به ما می‌گویند روس‌ها در این محدودیت زبانی سریع‌ترند. آن‌ها در گفتن تفاوت میان دو آبی تیره و روشن سریع‌ترند. وقتی مغز افراد را هنگام تماشای رنگ‌ها بررسی می‌کنید و در نظر بگیرید که رنگ‌ها به‌کندی از روشن به تیره می‌روند، مغز کسانی که از واژه‌های متفاوت برای آبی تیره و روشن استفاده می‌کنند، واکنشی شگفت‌انگیز به این تغییر می‌دهند؛ به‌طوری که انگار رنگ دیگری می‌بینند. ولی مثلاً مغز انگلیسی‌زبانان که این تفاوت را قائل نمی‌شوند، چنین واکنشی ندارند؛ چون رنگ همان رنگ است.

دستورهای جنسیت‌گرا

زبان‌ها پیش‌فرض‌های ساختاری زیادی دارند. من به این مسئله علاقه دارم. بسیاری از زبان‌ها دستور جنسیت‌گرا دارند: هر اسمی یک جنسیت دارد، معمولاً مردانه و زنانه که این جنسیت‌ها در زبان‌ها متغیرند. برای مثال، خورشید در آلمانی زنانه و در اسپانیایی مردانه است و ماه در این زبان‌ها برعکس است. آیا این تأثیری در تفکر افراد می‌گذارد؟ آیا آلمانی‌زبان‌ها خورشید را زن می‌دانند و ماه را به‌شکلی مرد؟ و البته این‌طور است.

اگر از یک آلمانی و اسپانیایی بخواهید پلی مثل این را توصیف کنند، واژهٔ �پل� از نظر دستوری در آلمانی زنانه است و در اسپانیایی مردانه، احتمال اینکه آلمانی‌ها از واژه‌هایی مانند �زیبا� و �ظریف� که زنانه‌اند استفاده کنند، بیشتر است. در حالی که اسپانیایی‌ها از واژه‌هایی مانند �قوی� و �بلند� استفاده می‌کنند که واژه‌های مردانه‌اند.

تفسیر رویدادها

زبان‌ها در اینکه اتفاقات را چطور تفسیر می‌کنند نیز متفاوت‌اند. یک اتفاق مثل این را در نظر بگیرید: درانگلیسی اگر بگوییم �او گلدان را شکست� مشکلی ندارد. در زبانی مثل اسپانیایی، احتمالاً به این صورت گفته می‌شود: �گلدان شکست� یا �گلدان خودش شکست.� این رویداد اگر اتفاقی باشد، کسی مسئول آن نیست. در انگلیسی می‌توانیم بگوییم: �دستم را شکستم� که این عجیب است. اما در بسیاری از زبان‌ها نمی‌توانید از این ساختار استفاده کنید؛ به‌غیر از اینکه بیمار روانی باشید و رفته باشید دست خودتان را بشکنید و موفق شده باشید! اگر این اتفاقی باشد، از ساختار دیگری استفاده می‌شود؛ اما عواقبی هم دارد.

بنابراین افراد با زبان‌های گوناگون، بسته به الزامات زبانشان، به چیزهای گوناگونی توجه می‌کنند. اگر ما این اتفاق را به انگلیسی و اسپانیایی‌زبانان نشان دهیم، انگلیسی‌زبانان فرد انجام‌دهنده را به خاطر خواهند داشت؛ چون در انگلیسی باید بگویید: �او این کار را کرد. او گلدان را شکست�؛ در حالی که این برای اسپانیایی‌ها، اگر اتفاقی باشد، از اهمیت کمتری برخوردار است. آن‌ها این اتفاقی‌بودن آن را به یاد خواهند داشت. آن‌ها به‌احتمال بیشتر، مقصود را به یاد خواهند آورد.

اگر دو فرد رخداد یکسانی را ببینند و شاهد وقوع جرمی یکسان باشند، هرکدام چیز متفاوتی از آن اتفاق را به یاد می‌آورند. این در جایگاه شهادت دادگاه می‌تواند اثر داشته باشد. همچنین در مجازات و سرزنش نیز اثر می‌گذارد. اگر انگلیسی‌زبانان را در نظر بگیریم و اگر من به شما فردی را نشان دهم که گلدانی را می‌شکند و به‌جای �گلدان شکست� بگویم: �او گلدان را شکست�، حتی اگر خودتان شاهد آن باشید و بتوانید ویدئویی از آن ببینید و اتفاقی را که برای گلدان افتاد مشاهده کنید، کسی را بیشتر مجازات و سرزنش خواهید کرد که به‌جای �گلدان شکست� درباره‌اش بگویم: �او گلدان را شکست.� زبان در استدلال به ما کمک می‌کند.

نقش زبان در به‌وجودآمدن تفکر (نسبیت زبانی)

تا الان من چندین نمونه از نقش بسزای زبان در به‌وجودآوردن تفکر را بیان کرده‌ام و دیدیم تعدادشان زیاد است. پس زبان می‌تواند تأثیرات بزرگی داشته باشد. برای مثال، باعث شود افراد در درک فضا و زمان تعاریف کاملاً متفاوتی داشته باشند.

زبان همچنین می‌تواند تأثیرات عمیقی داشته باشد؛ همان طور که دربارهٔ اعداد بدین‌گونه بود. داشتن واژگان شمارشی در زبا‌نتان و داشتن واژگانی برای اعداد، دری به‌سوی ریاضیات باز می‌کند. البته اگر شمارش نبود، علم جبر هم نبود و شما قادر نمی‌بودید هیچ‌یک از کارهایی را که برای ساخت اتاقی مثل این یا پخش این برنامه لازم است، انجام دهید، نه؟ این حقهٔ کوچک اعداد است که به شما اجازه می‌دهد در حوزهٔ ادراک قدم بگذارید.

زبان در سنین کودکی هم تأثیراتی دارد که دربارهٔ رنگ‌ها، به آن پرداختیم. همهٔ این‌ها انتخاب‌های ساده و ادراکی هستند. ما همیشه از این انتخاب‌ها می‌کنیم و زبان حتی در انتخاب‌های کوچک و ادراکی ما هم مداخله می‌کند. زبان می‌تواند تأثیرات گسترده‌ای داشته باشد. شاید جنسیت دستورزبانی مسخره باشد؛ اما در عین حال، در تمامی اسم‌ها اعمال می‌شود و این یعنی زبان می‌تواند اینرا که شما چطور راجع به یک اسم فکر می‌کنید، شکل بدهد. بسیاری از چیزها به این شکل است.

در آخر، نمونه‌هایی از اینکه زبان چگونه می‌تواند چیزهایی را که برای ما ارزش دارند شکل دهد، ذکر کردم؛ ایده‌هایی مثل سرزنش و مجازات یا حافظهٔ شهادت دیداری. همهٔ این‌ها در زندگی روزانهٔ ما مهم‌اند.

چنین گوناگونی‌ای در زبان بیانگر این است که ذهن انسان تا چه اندازه هوشمند و انعطاف‌پذیر است. ذهن انسان نه یکی، بلکه ۷،۰۰۰ جهان ادراکی را خلق کرده است: ۷،۰۰۰ زبان در دنیا وجود دارد و ما می‌توانیم زبان‌های بیشتری بسازیم. زبان‌ها البته موجودات زنده هستند، موجوداتی که می‌توانیم بسته به نیازمان آن‌ها را تغییر و بهبود دهیم.

نکتهٔ تأسف‌آور اما ازدست‌دادن گوناگونی‌های زبانی است که دائم رخ می‌دهد. تقریباً در هر هفته یک زبان را از دست می‌دهیم و با استناد به ارزیابی‌های انجام‌شده، در صد سال آینده، نیمی از زبان‌های دنیا از بین خواهند رفت. نکتهٔ ناراحت‌کننده‌تر اینجاست که الان تقریباً همهٔ دانسته‌های ما دربارهٔ ذهن و مغز انسان معمولاً بر اساس مطالعات دانشجویان انگلیسی‌زبان آمریکایی است که تحصیلات لیسانس را هم تمام نکرده‌اند! تقریباً بسیاری از انسان‌ها از دایرهٔ این تحقیقات خارج‌اند. این‌طور نیست؟ پس در واقع چیزی که ما دربارهٔ ذهن انسان می‌دانیم، بسیار محدود و یک‌طرفه است و دانش ما راجع به آن باید ارتقا داده شود.

می‌خواهم با این جمله شما را ترک کنم: به شما گفتم که مردم در زبان‌های مختلف چطور متفاوت فکر می‌کنند. اما البته نکته این نیست که مردم بقیهٔ جاها چطور فکر می‌کنند؛ این است که شما چطور می‌اندیشید، چطور زبان شما تفکر شما را شکل می‌دهد. این به شما فرصت می‌دهد که از خودتان بپرسید: من چرا این‌گونه می‌اندیشم؟ چطور می‌توانم متفاوت فکر کنم؟ و همچنین می‌خواهم چه تفکراتی را خلق کنم؟

خیلی متشکرم.


برچسب‌ها: ویرایش, زبان, نسبیت زبانی, تفکر

یادداشت محسن رضایی در مقدمه کتاب شهید سلیمانی

در مکتب مدیریتی انقلاب و دفاع مقدس، یادگیری جمعی هوشمند توأم با آموزش دوجانبه یا آموزش متقابل، سبب شد تا جبهه­ های دفاع مقدس به یک دانشگاه جامع، تبدیل شود.

یادداشت محسن رضایی در مقدمه کتاب شهید سلیمانی

رموز فرماندهی سردار شهیدحاج قاسم سلیمانی بعنوان یک سبک مدیریت اسلامی، از موضوعات مهم و قابل توجه افکارعمومی و نخبگان جهان اسلام است. اخیرا کتابی شامل مجموعه ای از مقالات به قلم جمعی از اساتید دانشگاه و کارشناسان علوم دفاعی و فرماندهی نظامی توسط دانشگاه جامع امام حسین (ع) تدوین و از سردار سرلشکر محسن رضایی فرمانده کل سپاه در دوران دفاع مقدس خواسته شد مقدمه ای بر این کتاب بنویسند. در اینجا پیشگفتار کتاب به قلم محسن رضایی که ابتدا به زبان عربی در سایت حزب الله لبنان منتشر شده است تقدیم مخاطبان ارجمند می گردد:

بسم الله الرحمن الرحیم

الَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا (سوره عنکبوت، آیه ۶۹)

قاسم سلیمانی، نبرد نظامی، مدیریت و فرماندهی را از دوران جوانی و در جبهه­ های دفاع مقدس آغاز کرد. قبل از آن در هیچ دانشکدۀ نظامی تحصیل نکرده و هیچ دورۀ فرماندهیِ نظامی را نگذرانده بود. غالب فرماندهانِ یگان­های سپاه در دوران دفاع مقدس، همچون حاج قاسم، نبرد نظامی، مدیریت و فرماندهی را در جبهه­ های دفاع مقدس فراگرفته و به فرماندهان بزرگی تبدیل شدند که مجهزترین و پرهزینه­ترین ارتش­های استکباریِ اشغالگر جهان و پیچیده­ترین سازمان­های مخوف مهاجم را در غرب آسیا، وادار به اظهار عجز کردند.

در جبهه مقابل، ژنرال­هایی از ارتش­های مجهز و مدرنِ جهان در تکاپو و تلاش بودند که بر یونیفورم نظامی شان، مدال­های رنگارنگ می­درخشید و دانش و مهارت نظامی­ را در یک بازۀ زمانی بیست ساله و با گذراندن دوره­های تخصصی در با سابقه­ترین دانشگاه­های نظامی، کسب کرده و به آخرین تکنولوژی و بالاترین بودجه­ های ده­ها میلیارد دلاری متکی بودند، اما همین ژنرال­ها، در میدان عمل و در مقابل قاسم سلیمانی­ها، توانایی بسیار نازل خود را به نمایش گذاشته و به عقب رانده شدند. چرا؟ رمز این پیروزی چه بود؟

برادرم سردار سپهبد شهید قاسم سلیمانی معتقد بود علاوه بر خاطره گویی از شهدا و عملیات­های دفاع مقدس، باید به ذکر نکات آموزندۀ مدیریتی و فرماندهی دفاع مقدس بپردازیم و این مهم را یکبار در مراسم افطاری فرماندهان که همه ساله افتخار میزبانی آن را دارم، مطرح کرد و تأکید نمود خوبست علاوه بر یادآوری خاطرات جبهه ­ها، این جلسات را به بحث درباره اصول مدیریت جهادی دفاع مقدس ارتقا دهیم، که متعاقب آن برادرم سردار سرلشکر رشید، سخنان عمیق، متین و مشروحی را در این زمینه در مراسم افطار فرماندهان ارائه کرد که در جای خود خواندنی است. در اینجا با استفاده از فرصت، بحثی را پیرامون رابطه متقابل قاسم سلیمانی و دفاع مقدس مطرح می­کنم؛ بدان امید که روح آن شهید والا مقام نظاره ­گر این بحث باشد و مکمل آن.

بخش عمده ­ای از موفقیتِ روزافزون دفاعی و امنیتی انقلاب اسلامی و نظام مقدس و مردمی جمهوری اسلامی ایران، مرهون رهیافت خاص مدیریت سرمایه انسانی در دفاع مقدس است. قاسم سلیمانی بارها می­گفت: "هر چه دارم از دوران دفاع مقدس است" و می­دانیم که دوران دفاع مقدس هم، هر چه دارد از قاسم سلیمانی­ها است و رمز موفقیت، دقیقاً در همین ارتباط دو طرفه است.

در مکتب مدیریتی انقلاب و دفاع مقدس، "یادگیری جمعی هوشمند" توأم با "آموزش دوجانبه یا آموزش متقابل"، سبب شد تا جبهه ­های دفاع مقدس به یک دانشگاه جامع، تبدیل شود. امام خمینی و امام خامنه­ای، بارها این ویژگیِ تربیتی جبهه­ ها را مورد تأکید قرار داده­اند و لازم است توجه پژوهشگران و محققان دانشگاه­های مختلف و بویژه دانشگاه جامع امام حسین(ع) به این مهم معطوف شود و مطالعات عمیقی در این حوزه صورت گیرد.

منظور از "یادگیری جمعی هوشمند" در دفاع مقدس، عبور از یاددهی به یادگیری، عبور از آموزش انفرادی به آموزش جمعی، عبور از آموزش یکسویه به آموزش دوجانبه یا متقابل، عبور از آموزش مقطعی به آموزش مستمر و عبور از آموزش ایستا به آموزش پویا، منعطف و مولد است.

در واقع آن پدیده شگفت­ انگیز و معجزۀ الهی - انسانی و موهبت الهام گونه که در سایه ولایت و برکت جهاد و شهادت در جبهه­ ها شکل گرفت و ما آن را "یادگیری جمعی هوشمند" یا به تعبیر قرآنی در سورۀ مبارکۀ عصر،" تواصی" می­نامیم، یک طیف متنوع از رویکردها و فعالیت­هایی است که انواع انگیزه­های رقابتی را به تعاون و همکاری تبدیل نموده و این تعاون و همکاری را در مسیر رشد و بالندگی و مهارت­های فردی و جمعی، تکامل داده و بکار می­گیرد.

"یادگیری متقابل" در دفاع مقدس، عمدتا در دو قالب دیده می شود:

۱- یادگیری متقابل بین رده های پایین و بالا:

در این نوع یادگیری، فرمانده گردان با فرمانده لشکر، فرمانده لشکر با فرمانده قرارگاه، فرماندهان قرارگاهها با فرمانده کل سپاه در پیوند متقابل بودند و از یکدیگر می آموختند و دانش و تجربه خود را به یکدیگر منتقل می کردند. در سپاه، سلسله مراتب فرماندهی، یک جاده یکطرفه نبود. هیچ عملیاتی نبوده که بعنوان فرمانده کل سپاه با فرمانده گردان های لشگرها جلسه نگذاشته باشم و یاد نداده و یاد نگرفته باشم و هیچ عملیاتی نبوده که قاسم سلیمانی و دیگر فرماندهان لشگرها تا آخرین رده یعنی فرمانده گروهان و حتی فرمانده دسته یادگیری متقابل را دنبال نکرده باشند.

۲- یادگیری متقابل بین رده های همعرض:

در این نوع یادگیری، فرماندهان هم عرض مثلا فرماندهان قرارگاهها با یکدیگر و یا فرماندهان لشگرها با یکدیگر، نظام یادگیری متقابل را به کار می گرفتند.

در مجموع، "یادگیری جمعی هوشمند"، با بکارگیری نظام­مند و خلاقانۀ مجموعه­ای از رویه­ ها، مناسک، فرایندها و دستورالعمل­های فردی و گروهی تحقق می­یابد به گونه ­ای که در عین حفظ سلسله مراتب فرماندهی، همه از یکدیگر می­آموزند و به این ترتیب "تدریس معلم محور و کلاس محور" کنار رفته و در این دانشگاه جامع، همۀ افراد در هر زمان و مکان، هم،‌ معلم هستند هم متعلم؛ هم مدرس هستند و هم جوینده دانش.

گام بعدی و مهمتر از تحقق "یادگیری جمعی هوشمند" در دفاع مقدس، فراتر رفتن این یادگیری از یک زمان خاص به یک واقعیت مستمر و معطوف به آینده (با توانایی تولید تغییر، انعطاف و ساختن آینده) است و دقیقاً در همین نقطه است که قدرت نرم تولید می­شود. قدرت نرم انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران در ابعاد نظامی و امنیتی، همین توان انعطاف و تولید تغییر است که توانسته خود را در معادلات آسیای جنوب غربی، ثابت کند. برخی صاحبنظران، انسان­ها را در برابر تغییر، به چهار گروه تقسیم می­کنند: ۱- تغییر را می­سازند، ۲- تغییر را پیش­بینی می­کنند، ۳- با تغییر، تغییر می­کنند، ۴- در برابر تغییر، مقاومت می­کنند. قدرت نرمِ دانش آموختگان مکتب دفاع مقدس، که منطقه را تحت تاثیر اراده و عمل خود قرار داده­اند، همین فراتر رفتن از گزینه ۳ به ۲ و صعود از گزینه ۲ به ۱ و دستیابی به تواناییِ تولید تغییر و مدیریت آن و بالنتیجه، ساختن آینده است.

یادگیری جمعی در دفاع مقدس، از دو ویژگی مهم برخوردار است: "انسان تجربه پذیر" و "سیستم آموزشی تغییر پذیر". به این ترتیب، یک انعطافِ خلاقانه در فرد و گروه، نهادینه می­شود بطوری که به سرعت و دقت می­تواند خود را در تجربه­های متفاوت بعدی، بازتولید نموده، نه تنها کیفیت خود را حفظ کند بلکه کیفیت را بصورت مستمر و جهشی، ارتقاء بخشد و به یک "توانایی جهش" دست یابد که این "توانایی جهش" از پیش­نیازهای تمدن سازی است.

در اینجا مناسب است به ذکر نمونه­ای از مصادیق فراوان در این خصوص، اشاره کنم:

پاییز سال 1363 و در بحبوحۀ دفاع مقدس، ایران با بحران هواپیماربایی مواجه بود، شبی در دیماه 1363، حاج احمد آقا، تلفنی تماس گرفتند. اینجانب و فرماندهان عملیاتی در منطقه جنوب و در حال آماده سازی عملیات بدر بودیم. ایشان گفتند امام فرمودند: سپاه، سریعاً در فرودگاه­ها و هواپیماها مستقر شود و امنیت پروازها را برقرار کند.

طبیعی است که سپاه، فاقد هر گونه تجربه در خصوص استقرار نیروی مسلح در پروازها بود و این در حالیست که حفاظت و امنیت پرواز، مستلزم آموزش، تخصص دقیق و پیچیده­ای در صنعت هوانوردی است.

اما انعطاف سازمان سپاه و تواناییِ فرزندان انقلاب، بگونه­ای بود که بلافاصله سپاه این مأموریت را به اجرا گذاشت و با سرعت و دقت، خود را با این محیط و مأموریت جدید و متفاوت، منطبق کرد و با استقرار نیرو در فرودگاه­ها و پروازها با نازل­ترین امکانات و کمترین زمان ممکن، به چنان موفقیتی دست یافت که تا کنون ده­ها عملیات هواپیماربائی را خنثی کرده و طی این 36 سال، در این مأموریت، صد در صد موفق بوده است.

به هر حال، در نتیجۀ همین "فرهنگ یادگیری جمعی هوشمند" است که ظرفیت و کارآیی قاسم‌ سلیمانی­ها در عملیات فتح­المبین، فراتر از طریق­ القدس ظهور می­یابد و در عملیات بیت­ المقدس، فراتر از فتح ­المبین به فعلیت می­رسد و در والفجر ۸ و کربلای ۵، شاهد بروز عینی توانمندی تکامل یافتۀ آنان هستیم. قاسم عزیز ما پس از پایان جنگ، در فرماندهی قرارگاه جنوب شرق کشور، ناامنی و شرارت که از سیستان و بلوچستان تا نزدیکی سیرجان رسیده بود را با کمترین هزینه و با بکارگیری بهینۀ نیروها و مشارکت مردم منطقه، حل می­کند، در جنگ ۳۳ روزه با رژیم صهیونیستی در کنار فرماندهان غیور و شجاع حزب ا... و با بکارگیری خلاقانه تجارب دفاع مقدس می­درخشد و در نبرد با داعش، برپایه به کارگیری هوشمندانه و جهش زای تجربه­ های دفاع مقدس به پیروزی می­رسد. این واقعیات، مصداق بارزی از بیان ماندگار جملۀ امام‌ خمینی است که فرمود: "ما در جنگ، انقلاب­مان را به جهان صادر کردیم" و نیز درکی از راز جملات امام خامنه­ ای در "بیانیه گام دوم انقلاب" مبنی­بر "تلاش در جهت تحقق تمدن نوین اسلامی" است.

این "اثر متقابل" که خمیر مایۀ "رشد متقابل" یا "سازندگی متقابل" در فرماندهان و رزمندگان دفاع مقدس است، نه فقط بین رزمندگان و صحنۀ جهاد و بلکه در تعاملات بین دو یا چند نفر از فرماندهان با یکدیگر نیز تأثیری بسزا داشته است.

هر یک از فرماندهان دفاع مقدس به دلیل مشارکت فعال و ابتکاری در صحنه جهاد، ضمن برخورداری از "اصول مشترک مکتب مدیریت جهادی" از ویژگی­های اختصاصی متفاوتی نیز برخوردار بودند. در واقع، مکتب مدیریت جهادی دفاع مقدس، در هر یک از فرماندهان برجستۀ صحنۀ جنگ، متناسب با ویژگیِ هر فرمانده، ظهور و بروز می­یافت. مدیریت جهادیِ حاج قاسم، یکی از الگوهای موفق مکتب مدیریت جهادی دفاع مقدس است که بیشترین ویژگی­های مثبت مدیریت جهادی در آن هویداست. قاسم سلیمانی علاوه بر پیروزی در صحنه­های جهاد نظامی که مستلزم اقناع نیروهای تحت امر و ایجاد هماهنگی در جبهۀ خودی است، در فرصتی که برای او پدید می­آید در جهاد سیاسی و گفتگوهای سیاسی، نظامی که مستلزم اقناع و نمایش همگرایی و جلب همراستایی رهبران سیاسی جهان است نیز توانایی خود را نشان می­دهد و می­بینیم که در گفتگو با رهبرانی همچون پوتین، اردوغان، بشار اسد و ...، توفیق می­یابد.

با بررسی اثر متقابل قاسم سلیمانی­ها و دفاع مقدس، به نظر می­رسد دفاع هشت سالۀ ما، تابلوی زیبائی از فرمایش پیامبر اسلام(ص) است که فرمود: "کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته"؛ ما به یکدیگر می­آموختیم و از یکدیگر یاد می­گرفتیم؛ در حقیقت، ما یکدیگر را می­ساختیم. این چنین است که می­گوئیم قاسم سلیمانی، هم تربیت شدۀ دفاع مقدس و هم یکی از مربیان دفاع مقدس است. او در دفاع مقدس از طرفی، ایفای نقش می­کند و از سوی دیگر، به طراحی نقش­ می پردازد. حاج قاسم، بارها آرزوی شهادت می­کرد و حقّاً خداوند، مجاهدات او را با شهادتش، ارج نهاد.

در پایان به ارواح تابناک قاطبه شهدای جهان اسلام بویژه شهدای دفاع مقدس و جبهه مقاومت و علی الخصوص سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید والامقام ابومهدی المهندس و همراهانشان درود می فرستم. و امیدوارم نسل جوان ما، با مطالعۀ این کتاب ارزشمند که به کوششِ شایان تقدیر برادرانم در دانشگاه امام حسین(ع) تهیه شده، با رمز و راز مجاهدات و توفیقات حاج قاسم آشنا شوند و آن را در عمل به کار گیرند.

و من ا... التوفیق

محسن رضایی


برچسب‌ها: دفاع مقدس, یادگیری جمعی, حاج قاسم, محسن رضایی

روایت جنگ؛ جنگ روایت‌ها

روایت جنگ؛ جنگ روایت‌ها

فایل پی دی اف ویژه نامه تسنیم با موضوع روایت جنگ در قالب گفتگو با کارشناسان و پژوهشگران حوزه دفاع مقدس

دانلود پی دی اف ویژه نامه روایت جنگ

در این ویژه نامه که مطالب آن پیش از این با عنوان «روایت جنگ» منتشر شده است، در قالب گفتگو با کارشناسان، پژوهشگران، فرماندهان و راویان دفاع مقدس ازجمله آقایان محمد درودیان روای و پژوهشگر جنگ، سردار محسن رشید روای و نویسنده، امیر مسعود بختیاری معاون اسبق نیروی زمینی ارتش، محمدحسین حیدری عکاس دفاع مقدس و گلعلی بابایی نویسنده جنگ به بررسی روایت های موجود از دفاع مقدس و‌ آسیب شناسی آن پرداختیم.

همچنین در دو گزارش مجزا به معرفی و تحلیل کارنامه دو مجوعه مرتبط با روایت جنگ یعنی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس به عنوان بزرگترین مرکز آرشیو جنگ و موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس پرداخته شده است.

در سرمقاله این ویژه نامه آمده است:

جنگ 8ساله ایران و عراق یک واقعه عظیم انسانی بود، 2‌هزار و 880 روز مقاومت یک ملت انقلابی مقابل یکی از خشن‌ترین همسایگان خود که مستظهر به پشتیبانی 56 کشور ازجمله دو ابرقدرت شرق و غرب بود.

طولانی‌ترین جنگ مدرن قرن بیستم در حوالی ظهر روز 31 شهریور 1359 با حمله 192 جنگنده عراقی به شهرهای مختلف ایران آغاز شد و صدام که گمان می‌کرد 3روزه خوزستان و 7روزه تمام ایران را به‌تصرف خودش درمی‌آورد، 8 سال پشت سد مقدس‌ترین دفاع مردم ایران زمین‌گیر شد. جنگ تحمیلی درحالی اتفاق می‌افتاد که حکومت نوپای ایران به‌تازگی پس از شکست یک حکومت طاغوتی بر سر کار آمده بود و هنوز ساختارهای مختلف این نظام به‌خصوص نهادهای نظامی آن ـ که در رأس آن ارتش قرار داشت ـ در وضعیت بی‌ثباتی به‌سر می‌برد و اساساً همین مسئله یکی از دلایل اصلی تحریک رژیم بعث برای عملی کردن رؤیای چندساله خود بود.

امروز 40 سال از آغاز آن دفاع مقدس و 32 سال از پایان آن می‌گذرد و روایات زیادی از متن و حاشیه آن به جا مانده است.

از همان ابتدای جنگ و در حالی که هنوز بیش از 6 ماه از وقوع آن نگذشته بود، پیش از آن‌که وضعیت نیروهای مسلح ما تثبیت کامل شود، فکر جدیدی برای ثبت این دفاع ملی ایران درافتاد.

این طرح را اولین بار مرحوم ابراهیم حاج‌محمدزاده در دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مطرح کرد تا تعدادی از نیروهای جوان مشغول ثبت وقایع جنگ به‌خصوص در میدان‌های نبرد و در قرارگاه‌های فرماندهی شوند.

بنایی که او و همکارانش نهادند امروز به بزرگترین مرکز اسناد دفاع مقدس در کشور تبدیل شده است که بسیاری از پژوهش‌ها و تحقیق‌های علاقمندان به واکاوی وقایع سال‌های دفاع مقدس را پشتیبانی می‌کند.

با این حال، امروز پس از 3 دهه از پایان جنگ، هنوز روایات مختلفی از مقاطع مختلف آن، از عملیات‌ها، تصمیم‌گیری‌ها، شیوه جنگیدن‌ها و نتایج نبردها وجود دارد و در این میان برخی پژوهشگران جوان نیز به بیان روایاتی شاذ و بعضاً جنجالی از آن مقطع می‌پردازند که سؤالات متعددی را در اذهان به‌وجود می‌آورد.

روایت جنگ اگرچه با تلاش راویان آن شروع خوبی داشت ولی تداوم آن و تشریح و بررسی بیشتر موضوعات برای نسل پرسشگر امروز نیازمند ارائه داده‌های بیشتر، تحلیل‌های روشن‌تر و البته صادقانه است.

ما باید به این اصل برسیم که شکست‌ها در زمان دفاع مقدس، نه‌تنها چیزی از ارزش‌های کار بهترین فرزندان ملت ایران در آن جنگ تحمیلی کم نمی‌کند بلکه بیان صادقانه آنها کنار پیروزی‌ها و روند تصمیم‌گیری‌ها، بهترین روش برای مقابله با تلاش خنّاسانی است که هرساله در مقاطع مختلف و به‌ویژه در هفته دفاع مقدس سعی در زیر سؤال بردن ایثارگری‌ها و آلوده کردن دامان قدسی جنگ به شبهات و تحریف‌ها دارند.

امروز تحریف دفاع مقدس اگرچه در خارج از کشور با صراحت و روشنی دنبال می‌شود، ولی در داخل نیز هستند افرادی که برای کسب نام و نان، هرازگاهی با بیان نکته‌ای جنجالی در همان مسیر حرکت می‌کنند...


برچسب‌ها: دفاع مقدس, جنگ تحمیلی, جنگ روایت ها, روایت جنگ

طرح چندباره مفهوم «جهاد تبیین» از سوی رهبرانقلاب بر چه ضرورت‌هایی در عصر حاضر تأکید می‌کند؟

استراتژی آگاهی‌بخشی

طرح چندین باره موضوع «جهاد تبیین» از سوی رهبر حکیم انقلاب به عنوان رسالت جریان انقلابی در ماه‌های اخیر نشان از اهمیت مثال‌زدنی در این امر دارد. نگاهی به سیر مواضع رهبر انقلاب در 3 دهه گذشته البته بخوبی نشان از آن دارد که همزمان با فراگیری گفتمان توسعه و عبور جامعه از فضای پساانقلابی، ایشان نیز مباحث فرهنگی را به عنوان مهم‌ترین اولویت جامعه مطرح کردند. پرسش از اینکه جامعه‌ای که در دهه70 و با گذر از تجربه انقلاب اسلامی و دفاع‌مقدس بتدریج شاهد برجسته شدن ارزش‌های فردمحور و مرکزیت یافتن نگاه عرفی به امور دنیوی بود، به چه سمتی خواهد رفت، مهم‌ترین سوالی بود که در ذهن جامعه‌شناسان و تحلیلگران سیاسی طرح می‌شد. در چنین فضایی بولد کردن کلیدواژه‌هایی همچون «تهاجم فرهنگی»، «ناتوی فرهنگی»، «جنگ نرم» و... نمایانگر آن بود که در پس‌پرده تحولات سیاسی و اقتصادی، بافت اجتماعی ایران نیز دچار تحولاتی است که در الگو و سبک زندگی و بینش ‌شناختی نسل جدید خود را متبلور خواهد کرد. در این میان هر چند عمده بررسی‌ها و آسیب‌شناسی‌ها به تقلیل صورت‌مساله به چند مصداق ناهنجار محدود می‌شد اما بی‌شک محوری‌ترین عاملی که در تمام 3 دهه گذشته مورد هجمه و سرمایه‌گذاری جریانات ضدانقلاب بود، تاثیرگذاری بر قوه‌ شناختی جامعه ایران با نیت تجدیدنظر در اصول و مبانی دینی و ملی بوده است. تا جایی که می‌توان در عمده آثار رسانه‌ای تولید شده در شبکه‌های ماهواره‌ای، شاهد هجمه به اهرم‌های ملی و دینی، با نیت ملیت‌زدایی و دین‌زدایی از جامعه هدف بود. 

با این اوصاف طرح مساله «جهاد تبیین» و توجه به جنگ روایت‌ها می‌تواند چه موضوعیتی داشته باشد؟ به عبارت دیگر، چرا رهبر انقلاب به جای تکرار و تاکید مجدد بر کلیدواژه‌هایی همچون «تهاجم فرهنگی»، «جنگ نرم» و... که عمدتا بار سلبی و دفاعی دارند، بر مقوله تبیین تاکید کرده‌اند؟

تاکید بر عنصر «روایت» به عنوان عامل بنیادین در ایجاد فهم مشترک جمعی درباره حوادث مختلف مهم‌ترین رکنی بود که رد آن را می‌توان در مواضع رهبر انقلاب یافت. در همین زمینه سخنرانی چندی پیش ایشان در دیدار مداحان اهل‌بیت نیز از این قاعده مستثنا نبود و با توجه به کارویژه هیئات مذهبی و منبر به عنوان قدیمی‌ترین و اصیل‌ترین رسانه شیعه در طول تاریخ، بار دیگر این مهم مورد اشاره قرار گرفت. رهبر حکیم انقلاب در بخشی از بیانات‌شان با اشاره به شیوه جهاد ائمه اطهار فرمودند: «ائمه جهاد نظامی که نمی‌کردند؛ جز معدودی - فقط حضرت امیرالمؤمنین، امام حسن‌ مجتبی و حضرت امام حسین با شمشیر جنگیدند- بقیه‌ ائمه که با شمشیر نجنگیدند؛ جهادشان چه بود؟ «جهاد تبیین». اینکه همین که بنده مکرر تکرار می‌کنم تبیین یا جهاد تبیین، -‌ تبیین کنید، روشنگری کنید - هیأت، محل جهاد تبیین است. به نظر من از این «اَحیوا اَمرَنا» این نکته‌‌ بسیار مهم استفاده می‌شود». معظم‌له پیش از این در جریان دیدار پرستاران در آذرماه نیز مساله «جهاد تبیین» را مورد تاکید قرار داده بودند. ایشان در تبیین رفتار خردمندانه و قدرت عقلانی حضرت زینب، به رفتار مدبرانه و سخنان شگفت‌انگیز آن بانوی بزرگ در مقابل حکام جابر و یاوه‌گویی همچون ابن‌زیاد و یزید اشاره کردند و گفتند: «آن اقتدار تاریخی، در مقابل مردم جای خود را به تبیین و سخنانی سرزنش‌بار می‌دهد که بعدها به یکی از عوامل قیام توابین در کوفه منجر می‌شود». رهبر معظم انقلاب «جهاد روایت و تبیین» را از دیگر ابعاد خردمندی و تدبیر عمیق حضرت زینب برشمردند و افزودند: آن حضرت با روایت حقیقی، تأثیرگذار و ماندگار کربلا، فرصت نداد روایت دشمن بر واقعیت غلبه کند. پیش از این در مهرماه سال جاری نیز رهبر انقلاب در ارتباط تصویری با مراسم عزاداری اربعین حسینی در دانشگاه تهران با مغتنم شمردن امکانات ناشی از فضای مجازی و رسانه‌ای برای روشنگری و پاسخ به ابهامات، «تبیین و بازگویی حقایق»، «استفاده از شیوه‌های اخلاقی»، «بیان مسائل همراه با منطق، متانت، عقلانیت کامل و استفاده از عواطف انسانی» و «پرهیز از دشنام، تهمت، دروغ و فریبکاری در مواجهه با افکار عمومی» را اصول قطعی این جهاد خوانده بودند.

وطن امروز/ 18 بهمن 1400/ یونس مولایی


برچسب‌ها: رهبر معظم انقلاب, جهاد تبیین, استراتژی آگاهی بخشی

«جنگ شناختی» معرکه نوینی که باید جدی گرفته شود


پیمان نظامی ناتو به رهبری ایالات‌متحده روش‌های نوینی از جنگ‌های چندوجهی علیه دشمنان خودساخته خویش، امتحان کرده است؛ازجمله جنگ اقتصادی، جنگ سایبری، جنگ اطلاعاتی و جنگ روانی. و حالا به‌سوی یک شیوه کاملاً جدید پیش می‌رود و در چرخش برای توسعه یک نبرد تازه ایست که آن را «‌جنگ شناختی‌»می‌خواند...


متن کامل یادداشت در ادامه مطلب ...


برچسب‌ها: جنگ شناختی, cognitive warfare, مهندسی و مدیریت اجتماعی‌, تسخیر مغزها

نظریه اسملسر دربارهٔ جنبش‌های اجتماعی

اسملسر نظریه ای تحت عنوان «شرایط پیدایش جنبش‌های اجتماعی» پیش می‌نهد و برای آن شش مرحله تعیین می‌کند. مدل اسملسر، برای تحلیل مراحل متوالی پیدایش و توسعه جنبش‌های اجتماعی سودمند است. به نظر اسملسر، می‌توان هر یک از مراحل متوالی را به عنوان ارزش افزون شونده برای نتیجه کلی در نظر گرفت و در واقع هر مرحله شرط وقوع مراحل بعدی است...


برچسب‌ها: نظریه های انقلاب, نظریه اسملسر, نظریه رفتار جمعی اسملسر, جنبش های اجتماعی

 «ولایت فقیه» در وصیت نامه سرداردلها

دو سال از شهادت سردار دلها گذشت و ما تازه متوجه شدیم که چقدر حاج قاسم را نمی شناختیم! تازه ابعاد وجودی حاج قاسم روشن می شود و ما بیشتر متوجه می شویم که چه دُرّ گرانی را از دست داده ایم و این داغ روز به روز سنگین تر و طاقت فرسا تر می شود. 

مطالب بسیار زیادی در این مدت اعم از مقاله، یادداشت، خاطره، کلیپ و... درباره ی سردار دلها منتشر گردید که هر کدام بخشی از شخصیت سترگ سردار را مورد توجه قرار دادند و هیچ کدام نتوانستند به درستی حق مطلب را درباره شخصیتی که رهبر معظم انقلاب او را ملی ترین و امتی ترین شخصت جهان اسلام خواند، ادا کنند. حاج قاسم شخصیت بی نظیری بود، او سالهابود که خود را وقف اسلام و انقلاب کرده و از خود رهیده بود. کلام چنین فردی قطعا الهی خواهد شد چرا که دیگر کلام خود نیست و این کلام به معبود اتصال دارد و این کلام و بیان، الهی است.

با این مقدمه کوتاه می توان اذعان کرد که وصیت نامه حاج قاسم، وصیت نامه ویژه ای است، چرا که او سالها درباره آنچه می نویسد اندیشیده و  خود را دربرابر آنچه خواهد گفت، اول در پیشگاه خداوند مسئول دانسته است لذا این وصیت نامه یک وصیت نامه معمولی قلمداد نبوده و می تواند به عنوان شاخص و معیار مورد توجه مسئولان و مردم قرار گیرد. با بررسی این وصیت نامه پی می بریم که دال مرکزی و نقطه کانونی توجهات و دغذغه های سردار دلها، اسلام و ولایت فقیه است. ایشان از کلی گویی  امتناع نموده و دقیقاً انگشت اشاره را روی کلید واژه ها و اصول گذاشته است تا هیچ برداشت دیگری غیر از آن گردد و آن موارد عبارتند از: اسلام، ولایت فقیه و مردم.

در ذیل گزیده ای از وصیت نامه سردار دلها  که خطاب به مردم، رزمندگان و جهادگران، مسئولان و علماء و مراجع تقلید است مورد توجه قرار می دهیم، امید است ما نیز از ادامه دهندگان راه این شهید بزرگوار باشیم

خواهران و برادران مجاهدم در این عالم، ای کسانی که سرهای خود را برای خداوند عاریه داده‌اید و جان‌ها را بر کف دست گرفته و در بازار عشق‌بازی به سوق فروش آمده‌اید، عنایت کنید: جمهوری اسلامی، مرکز اسلام و تشیّع است. امروز قرارگاه حسین‌بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. ا گر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص).

برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل و منصوب شرعی و فقهی معصوم. خوب می‌دانید منزّه‌ترین عالِم دین که جهان را تکان داد اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجات‌بخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که به‌عنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما به‌عنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] به‌دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمه رسول‌الله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است، دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت الله الحرام و مدینه حرم رسول الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمی‌ماند؛ قرآن آسیب می‌بیند.


برادران و خواهران عزیز ایرانی من، مردم پرافتخار و سربلند که جان من و امثال من، هزاران بار فدای شما باد، کما اینکه شما صدها هزار جان را فدای اسلام و ایران کردید؛ از اصول مراقبت کنید، اصول یعنی ولیّ فقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنه‌ای عزیز را جان خود بدانید، حرمت او را مقدسات بدانید.


نکته‌ای کوتاه خطاب به سیاسیون کشور دارم: چه آنهایی [که] اصلاح‌طلب خود را می‌نامند و چه آنهایی که اصولگرا. آنچه پیوسته در رنج بودم این‌که عموماً ما در دو مقطع، خدا و قرآن و ارزش‌ها را فراموش می‌کنیم، بلکه فدا می‌کنیم. عزیزان، هر رقابتی با هم می‌کنید و هر جدلی  با هم دارید، اما اگر عمل شما و کلام شما یا مناظره‌هایتان به‌نحوی تضعیف‌کننده دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی مکرم اسلام و شهدای این راه هستید؛ مرزها را تفکیک کنید. اگر می‌خواهید با هم باشید، شرط با هم بودن، توافق و بیان صریح حول اصول است. اصول، مطوّل و مفصّل نیست. اصول عبارت از چند اصل مهم است:

  • اول آنها، اعتقاد عملی به ولایت فقیه است؛ یعنی این که نصیحت او را بشنوید، با جان و دل به توصیه و تذکرات او به‌عنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل کنید. کسی که در جمهوری اسلامی می‌خواهد مسئولیتی را احراز کند، شرط اساسی آن [این است که] اعتقاد حقیقی و عمل به ولایت فقیه داشته باشد. من نه می‌گویم ولایت تنوری و نه می‌گویم ولایت قانونی؛ هیچ یک از این دو، مشکل وحدت را حل نمی‌کند؛ ولایت قانونی، خاصّ عامه مردم اعم از مسلم و غیرمسلمان است، اما ولایت عملی مخصوص مسئولین است که می‌خواهند بار مهم کشور را بر دوش بگیرند، آن هم کشور اسلامی با این همه شهید!
  • اعتقاد حقیقی به جمهوری اسلامی و آنچه مبنای آن بوده است؛ از اخلاق و ارزش‌ها تا مسئولیت‌ها؛ چه مسئولیت در قبال ملت و چه در قبال اسلام.
  • به‌کارگیری افراد پاکدست و معتقد و خدمتگزاری به ملّت، نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند خاطره‌ خان‌های سابق را تداعی می‌کنند.
  • مقابله با فساد و دوری از فساد و تجمّلات را شیوه خود قرار دهند.

در دوره حکومت و حاکمیت خود در هر مسئولیتی، احترام به مردم و خدمت به آنان را عبادت بدانند و خود خدمتگزار واقعی، توسعه‌گر ارزش‌ها باشند، نه با توجیهات واهی، ارزشها را بایکوت کنند...


کلامی کوتاه خطاب به برادران سپاهی عزیز و فداکار و ارتشی‌های سپاهی دارم: ملاک مسئولیت‌ها را برای انتخاب فرماندهان، شجاعت و قدرت اداره بحران قرار دهید. طبیعی است به ولایت اشاره نمی‌کنم، چون ولایت در نیروهای مسلح جزء نیست، بلکه اساس بقای نیروهای مسلح است، این شرط خلل‌ناپذیر می‌باشد. نکته دیگر، شناخت بموقع از دشمن و اهداف و سیاست‌های او و اخذ تصمیم بموقع و عمل بموقع؛ هر یک از اینها اگر در غیر وقت خود صورت گیرد، بر پیروزی شما اثر جدّی دارد.


سخنی کوتاه از یک سرباز 40ساله در میدان، به علمای عظیم‌الشأن و مراجع گران‌قدر که موجب روشنایی جامعه و سبب زدودن تاریکی مراجع عظام تقلید؛ سربازتان از یک برج دیده‌بانی دید که اگر این نظام آسیب ببیند، دین و آنچه از ارزش‌های آن [که] شما در حوزه‌ها استخوان خُرد کرده‌اید و زحمت کشیده‌اید، از بین می‌رود. این دوره‌ها با همه دوره‌ها متفاوت است، این بار اگر مسلّط شدند، از اسلام چیزی باقی‌نمی‌ماند. راه صحیح، حمایت بدون هرگونه ملاحظه از انقلاب، جمهوری اسلامی و ولی فقیه است. نباید در حوادث، دیگران شما را که امید اسلام هستید به ملاحظه بیندازند. همه شما امام را دوست داشتید و معتقد به راه او بودید. راه امام مبارزه با آمریکا و حمایت از جمهوری اسلامی و مسلمانان تحت ستم استکبار، تحت پرچم ولی فقیه است.

من با عقل ناقص خود می‌دیدم برخی خنّاسان سعی داشتند و دارند که مراجع و علمای مؤثر در جامعه را با سخنان خود و حالت حق‌به‌جانبی به سکوت و ملاحظه بکشانند. حق واضح است؛ جمهوری اسلامی و ارزش‌ها و ولایت فقیه میراث امام خمینی (رحمة الله علیه) هستند و می‌بایست مورد حمایت جدی قرار گیرند. من حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای را خیلی مظلوم و تنها می‌بینم. او نیازمند همراهی و کمک شماست و شما حضرات با بیانتان و دیدارهای‌تان و حمایت‌های‌تان با ایشان می‌بایست جامعه را جهت دهید. اگر این انقلاب آسیب دید، حتی زمان شاه ملعون هم نخواهد بود، بلکه سعی استکبار بر الحادگری محض و انحراف عمیق غیر قابل برگشت خواهد بود.


برای دریافت فایل پی دی اف حاوی وصیت‌نامه سپهبد قاسم سلیمانی به همراه تصاویر منتشرنشده اینجا را کلیک کنید.


برچسب‌ها: وصیت نامه سردار دلها, ولایت فقیه, امام خامنه ای, قرارگاه حسین بن علی

اندیشکده «شورای آتلانتیک» تحلیل کرد

پیش بینی‌ ۲۰۲۲؛ از احتمال حمله روسیه به اوکراین تا توافق با ایران

اندیشکده «شورای آتلانتیک» مطابق سالیان گذشته پیش بینی‌هایی را درباره رخداد‌های احتمالی در سال ۲۰۲۲ میلادی در سطح بین المللی انجام داده و درجه تحقق آن را تخمین زده است. پیش بینی آینده پرونده هسته ای ایران، جنگ روسیه و اوکراین، چگونگی مدیریت پاندمی کرونا، افول قدرت آمریکا و یا دو قطبی شدن جهان و... از جمله ی این موارد است. در ادامه این پیش بینی‌ها و احتمال به وقوع پیوستن هر یک ذکر خواهند شد: ...


برچسب‌ها: شورای آتلانتیک, حوادث سال 2022, توافق هسته ای ایران, جنگ اوکراین

چین و موازنه اجتناب‌ناپذیر هسته‌ای با آمریکا

طی یک سال اخیر تقابل نظامی آمریکا و چین به شکل چشمگیری شدت گرفته است. این تنش در پی قدرت‌افکنی آمریکا در جنوب شرق آسیا و دریای جنوبی چین دوچندان شده است. «شی جین پینگ» از زمانی که سال 2013 به ریاست‌جمهوری چین رسید، مصمم به توسعه برابری نظامی چین با ایالات متحده و به طور کلی غرب بود. ابتدایی‌ترین و در عین حال اصلی‌ترین دلیل وی نیز شکل دادن به ترتیبات امنیتی در آسیای شرقی بر پایه تثبیت و تضمین کنترل پکن بر دریای جنوبی چین بود...


برچسب‌ها: موازنه هسته ای, مسابقه تسلیحاتی, دریای چین شرقی, پیمان سه جانبه اوکاس

عصر جدید ولادیمیر پوتین

عصر جدید ولادیمیر پوتین

هفته‌نامه اکونومیست شماره این هفته خود را با دو جلد منتشر کرده است: سرمقاله نسخه بریتانیایی اکونومیست به موضوع اتانازی پرداخته و سرمقاله دیگر که مربوط به نسخه جهانی این نشریه است به نقد سیاست‌های پوتین در روسیه اختصاص داده شده است. این مقاله با نقد سیاست‌های پوتین نسبت به متنقدان خود تاکید می‌کند که حدود یک‌سوم از بودجه دولت روسیه به مسائل امنیتی و دفاعی اختصاص دارد که بخش بزرگی از آن معطوف به داخل کشور است.

با کاهش درآمدها و رشد نارضایتی شهروندان روسیه، خدمات امنیتی و پلیسی روسیه هم به‌طور همزمان رشد پیدا کرده‌اند؛ به‌طوری‌که تعداد کارکنان این بخش نسبت به سال ۲۰۱۴ حدود ۱۰درصد افزایش داشته، در شرایطی که تعدادشان بیش از نیروهای نظامی فعال در این کشور است. پوتین قادر نخواهد بود تا رفاهی را که به جایگاه او در ۱۰ سال اول حکومتش کمک کرد، دوباره بازگرداند. درست است اقتصادی که کرملین از سال ۲۰۱۴ آن را توسعه داده، قادر به تحمل تحریم‌هاست، به‌ویژه در زمانی که قیمت‌های انرژی مانند حالا بالا هستند؛ ولی روسیه از پویایی لازم برای ایجاد رشد پایدار و قوی برخوردار نیست. در همین زمان، رابطه روسیه با غرب نیز به دوران تاریکی وارد شده است. پوتین سیاست‌های داخلی خود را این‌گونه توجیه می‌کند که غرب در پی از بین بردن فرهنگ زندگی مردم روسیه است. ولادیمیر پوتین در تعاملاتش با دنیای غرب به یک جنگ سرد وارد شده است؛ رقابتی که رهبرانش باید خود را برای عواقب آن آماده کنند. اکونومیست معتقد است با وجودی که امثال پوتین تصور می‌کنند طرز رفتارشان صرفا یک مساله حاکمیتی است؛ ولی خشونت در داخل، به خارج از مرزهای کشور نیز اثرگذار است. براساس آنچه در این مقاله آمده است، بیشتر مردم شوروی سابق دیگر به مزیت نظام کمونیستی بر سرمایه‌داری اعتقادی ندارند و اکثر روس‌ها نیز به مزایای رویارویی با غرب معتقد نیستند.۸۰درصد از مردم روسیه معتقدند که کشورشان باید به غرب مانند یک شریک و دوست نگاه کند. این موضوع در میان جوانان بسیار متداول‌تر است که خشونت دولت را نپذیرفته و حقوق بشر را ترجیح می‌دهند. اکونومیست معتقد است کشورهای غربی باید به این واگرایی میان مردم و حکومت توجه داشته باشند و تحریم‌های هدفمندتری را ترتیب دهند.

این نشریه با اشاره به اینکه غرب باید زمینه‌های لازم برای عصر پسا پوتین را آماده کند، افزود: موج دانشجویان، روزنامه‌نگاران و اندیشمندان که به دنبال زندگی بهتر از روسیه مهاجرت می‌کنند، در حال افزایش است و کشورهای غربی باید آنها را در خود جای دهند./ دنیای‌اقتصاد - گروه اقتصاد بین‌الملل


برچسب‌ها: روسیه, پوتین, کمونیسم, غرب

معرفی مقاله

حکمرانی جهانی: مؤلفه ها و ابزارها

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

چکیده: در میان تمام موضوعاتی که در فضای گفتمانی جهانی‌شدن مطرح هستند، موضوع حکمرانی جهانی و مدیریت فرآیند جهانی‏ شدن از اهمیت بیشتری برخوردار است. در واقع حل مسائل مختلف حوزه‌ی جهانی‏ شدن در گرو رویکردهای کلان حکمرانی جهانی است. به علاوه عده ‏ای از محققان قائل به هدایت و مدیریت فرآیند جهانی‏ شدن هستند. این عده اصطلاح جهانی ‏سازی را بیشتر مناسب تحولات سال‏های اخیر جامعه‌ی جهانی می‏دانند. بر فرض این نگرش مدیریت پروژه‌ی جهانی‏ سازی مهمترین مسئله برای کشورها و ملّت‏ها به شمار می ‏رود. چه اینکه در صورت صحت این نگرش جهان در آینده آنگونه خواهد بود که مدیران این پروژه‌ی عظیم می‏خواهند. این موضوع دارای جنبه‏ های مختلف اقتصادی، سیاسی، حقوقی و فرهنگی است. چندبعدی بودن و غیرکمّی بودن این موضوع موجب پیچیدگی آن شده ‏است.

حکمرانی جهانی نیز به عنوان مهم‌ترین موضوع جهانی‏ شدن از سیرتاریخی برخوردار بوده و در دوره‏ های مختلف کامل‏تر شده‏ است. جهانی شدن به سمت یک فرهنگ واحد پیش نمی ‏رود. علی‌رغم این‌که در جنبه‏ های بسیار زیادی از فرهنگ و رفتار اجتماعی هم‌گرایی و اشتراک نظر در سطح جهان مشاهده می‏ شود ولی بروز اندیشه‏ های مخالف نه تنها کمتر نشده که قدرتمندتر از گذشته نیز ادامه دارد. این تشتت فرهنگی در عرصه‌ی حکمرانی جهانی نیز وجود دارد و نظام حاکمیتی جهانی باید آن را در نظر بگیرد.

نظام مشارکت کنترل شده‌ی فعلی در سطح جهانی نتیجه‌ی تطورات تاریخی از امپراتوری‏های بزرگ و بعد از آن استعمارگری و بعد از آن بلوک‏ بندی جهانی است. گذر زمان و انباشت تجربیات بشر در حوزه‌ی حکومت‏داری شکل خاصی از حکومت در سطح جهان را ایجاب می‏کند که از آن به مشارکت کنترل‏ شده یاد می‏کنند. در این حالت حاکمان اصلی جهانی با استفاده از ابزارهای مختلف تلاش می‏ کنند افکار عمومی جهانی و کشورهای ضعیفتر را به خواسته ‏های خود متمایل سازند و این یعنی مشارکت کنترل‏ شده در حکمرانی جهانی. در این رابطه مؤلفه ‏های حکمرانی جهانی مطرح است که شامل سه مؤلفه‌ی اصلی قدرت یعنی قدرت اقتصادی، قدرت سیاسی و امنیتی و قدرت ایدئولوژیک می‏ شود. اما اعمال حاکمیت در سطح جهان نیازمند ابزارهای کارآمد است. در این رابطه سه دسته ابزار کلی اعمال حاکمیت وجود دارد که عبارتند از: سازمان‏ها و نهادهای بین‏ المللی، رسانه ‏های ارتباط جمعی و متغیرهای ژئوپلتیک.

فایل پی دی اف مقاله


برچسب‌ها: حکمرانی جهانی, قدرت, نهادهای بین ‏المللی, رسانه ‏های ارتباط جمعی

سیاهچاله جمعیتی!

جامعه‌شناسان ،جمعیت‌شناسان و آینده پژوهان ما در دهه هفتاد خواب بودند. دولت ما در آن زمان براساس یک غفلت و جهل راهبردی و فقد دانش آینده‌پژوهی وارد معرکه‌ای با دسیسه سازمان‌های جهانی شد که امروز ما از آن به‌عنوان «سیاهچاله جمعیتی» و یک ابر بحران یاد می‌کنیم.
 


برچسب‌ها: جمعیت, کاهش جمعیت, پیری جمعیت

واژه «راهبرد»، گسست معرفتی در معنای استراتژی

‌یکی از مفاهیمی که در تب واژه‌گزینی دچار تحول معنایی شده و درون‌مایه خود را از دست داده واژه «استراتژی» است که در دو دهه اخیر در ادبیات سیاسی ایران گاه و بی‌گاه به صورت راهبرد ترجمه یا استفاده می‌شود. مشخص نیست نخستین‌بار چه کسی دست به چنین خلاقیتی زد؟

اما حقیقت این است که استراتژی از واژه «استراتژُم» یونانی به معنای مکر و نیرنگ نظامی-سیاسی اخد شده و ریشه واژه استراتژی در واقع از حیله و فریب می‌آید. معنایی که کلاوزویتس (استراتژیست پروسی و بزرگ‌ترین شارح هنر جنگ) در کتاب خود نیز بر آن تأکید دارد. مطالعه آثار سان تزو نیز همین معنا را تأیید می‌کند

هنگامی که کلمه «راهبرد» را می‌گوییم و از آن استراتژی را اراده می‌کنیم به‌تدریج عمق معنایی استراتژی با کلمه راهبرد عوض می‌شود و به‌جای استراتژی، سراغ «راهنمایی» یا در نهایت «فرمان‌دهی» حرکت می‌کنیم. توصیه یا راهنمایی، پیشنهادی غیرالزام‌آور است اما استراتژی طرحی قاطع فارغ از ارزش داوری، ایدئولوژی یا هنجارهای احساسی و مبتنی بر واقعیت‌های زمینی (رئال‌پلیتیک) است.
همین انحراف در معنا موجب می‌شود ادراک درستی از برنامه‌ریزی رقبا و دشمن نیز نداشته باشیم و فراموش کنیم که آنها براساس «فریب و نیرنگ» و همچنین اصل غافل‌گیری که بخشی از ارکان استراتژی است طرح‌ریزی می‌کنند.

تا وقتی که استراتژی را به‌صورت راهبرد بفهمیم، امکان درک استراتژیک نخواهیم داشت و خللی اساسی در دریافت استراتژیکی ما حاصل خواهد شد.... متن کامل در ادامه مطلب


برچسب‌ها: استراتژی, راهبرد, استراتژم, فریب