وضعیت نظامی ایران در جنگ1-وضعيت نظامي ايران پیش از جنگ2-وضعیت نظامی آغاز جنگ
ارزیابی استراتژی نظامی ایران:
ازاشغال شهرهای ایران تا آزادسازی مناطق اشغالی1-2 حامیان نظامی منطقه ای و بین المللی ایران
ازاشغال شهرهای ایران تا آزادسازی مناطق اشغالی
1-2 حامیان نظامی منطقه ای و بین المللی ایران
3- وضعیت نظامی ایران در میانه جنگ
ارزیابی استراتژی نظامی ایران: ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر 1-3 توجیه سیاسی ورود به خاک عراق و امکان صلح پس از فتح خرمشهر2-3 توجیه نظامي ورود به خاکر عراق وادامه جنگ پس از فتح خرمشهر
ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر
1-3 توجیه سیاسی ورود به خاک عراق و امکان صلح پس از فتح خرمشهر
2-3 توجیه نظامي ورود به خاکر عراق وادامه جنگ پس از فتح خرمشهر
3-3 ارزیابی قابليتهاي نظامي ايران براي ادامه جنگ
4- وضعیت نظامی پایان جنگ
ارزیابی استراتژی نظامی ایران در پایان جنگ
5- ایران و اسرای عراقي
1-5 رفتار ايرانيها با اسيران عراقي در بازداشتگاهها
وضعیت نظامی ایران در جنگ1-وضعيت نظامي ايران پیش از جنگ
آخرين وضعيت ارتش ايران تا سال 1357 و قبل از سقوط شاه به شرح زير بوده است:كل نيروهاي نظامي ايران تا اين سال حدود 415هزار نفر و نيروهاي ذخيرة آن بالغ بر 300هزار نفر ميشد. نيروي زميني داراي 285هزار نفر شامل سه لشكر زرهي، چهار لشكر پياده، چهار تيپ مستقل شامل يك تيپ زرهي، يك تيپ پياده، يك تيپ هوابُرد و يك تيپ نيروي مخصوص بود.نيروي هوايي داراي 100هزار نيروي انساني بود. نيروي دريايي نيز داراي 30هزار نيروي انساني بود كه در پايگاههاي بندرعباس، بوشهر، جزيرة خارك، خرمشهر، بندر امام خميني و بندر انزلي استقرار داشتند.در بحبوحة پيروزي انقلاب اسلامي با توجه به حمايت ارتش از رژيم شاهنشاهي و سرسپردگي آن به شاه و امريكا، برخي از نيروهاي نظامي با ترك پادگانها به مردم پيوستند و با آنان در مبارزه با نظام شاه و حتي حمله به پادگانها و تسخير آنها شركت كردند. در نتيجه، سلاحهاي سبك بسياري به دست مردم افتاد و پادگانها از نيروي نظامي خالي شد و چنان وضعيتي پيش آمد كه سرلشكر قرني ـ كه دولت موقت وي را در روز 24 بهمن1357، يعني تنها سه روز پس از پيروزي انقلاب اسلامي به رياست ستاد ارتش منصوب كرده بود ـ با حضور در دفتر ستاد و مشاهده اوضاع ارتش گفت: «اينك وارث يك ارتش از هم پاشيده هستيم. اكنون ارتش دچار وضع نابسامان و از هم پاشيدهاي است. در ستاد كل ارتش، هيچكس نيست. وضع ما در ارتش بحراني است.»براي تبديل ارتش شاهنشاهي به ارتش در خدمت اسلام و مردم، تلاشهاي گستردهاي انجام گرفت. كليه ژنرالهاي چهار ستاره و سه ستاره بازنشسته و تمام مستشاران امريكايي اخراج شدند. بسياري از واحدهاي سرسپرده از جمله گارد جاويدان و گارد شاهنشاهي منحل شد و نيروهاي آنها در اختيار نيروي زميني قرار گرفت. علاوه بر اين بيشتر قراردادهاي خريد سلاح و تجهيزات نظامي لغو شد. مدت خدمت نظام وظيفه از دو سال به يك سال و مدت آموزش نظامي از چهار ماه به سه تا چهار هفته كاهش يافت و سياست "خدمت نيروهاي نظامي در محل دلخواه"، در پيش گرفته شد و به طور كلي اعلام شد كه شمار نيروهاي مسلح به نصف كاهش خواهد يافت.به طوركلي وضعيت ارتش ايران همزمان با تجاوز عراق به ايران چنين بوده است:تعداد افراد نيروي زميني ارتش از 280هزار نفر به 90 تا 150هزار نفر، نيروي هوايي از 100هزار نفر به 60هزار نفر و نيروي دريايي از 30هزار نفر به 20هزار نفر كاهش يافت. نيروي ژاندارمري نيز از حدود 74هزار نفر به يك سوم تنزل يافت. دلايل اين كاهش شديد را ميتوان فرار گروهي از نيروهاي سرسپرده به خارج از كشور در زمان انقلاب، تصفيه برخي نيروهاي بدسابقه و وابسته به رژيم شاهنشاهي و كاهش مدت خدمت نظام وظيفه دانست.سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كه عملاً در ارديبهشت 1358 تشكيل شد، مأموريت حفظ دستاوردهاي انقلاب و مبارزه با ضد انقلاب را بر عهده داشت. تعداد نيروهاي سپاه اگرچه با استقبال جوانان مسلمان براي عضويت در آن، روز به روز افزايش مييافت، اما كمبود امكانات و تجهيزات، نبود بودجه كافي و وجود اختلافنظر در مورد سرنوشت سپاه در ميان مسئولان سياسي كشور، مانع از رشد سريع و همهجانبه آن شد. در چنين وضعيتي، نيروهاي سپاه پاسداران در آغاز جنگ در سرتاسر كشور، كمتر از سيهزار نفر بودند كه آنها نيز درگير مأموريتهاي شهري و مبارزه با ضد انقلاب در مناطق بحراني مانند كردستان، تهران، سيستان و بلوچستان، خوزستان، گنبد و ... بودند و نيرويي در مرزهاي كشور نداشتند.آمار تجهيزات و تسليحات اصلي موجود در ارتش ايران قبل از جنگ به شرح زير بود:چهار گردان موشك ضدهوايي هاوك، حدود 2810 تانك و نفربر، 1020 عراده توپ ، 1800 توپ ضدهوايي، 744 هلي كوپتر، 447 هواپيماي جنگي، 1زيردريايي ، 3 ناوشكن و 4 ناوچه.
2-وضعیت نظامی آغاز جنگ
ارزیابی استراتژی نظامی ایران:ازاشغال شهرهای ایران تا آزادسازی مناطق اشغالی
رژیم متجاوز عراق با به كارگيري ارتش آماده و مجهز خود، در مرحلة نخست تجاوز به خاک ایران، در مدت حدود يك ماه توانست شهرهاي نفتشهر، قصرشيرين، مهران، سومار، فكه، بستان، خرمشهر، هويزه، موسيان، نوسود و بيش از 3000 روستا را به تصرف خود درآورد.اما اوضاع داخلي ايران در نيمه دوم سال 1359 و نيمه اول سال 1360 شاهد تحولاتی به شرح زیر بود:1ـ تجاوز عراق و انعكاس داخلي آن كه ناشي از اين تجاوز بود.2ـ وجود گروههاي مختلف مسلح از جمله مجاهدين خلق(منافقين)، پيكار، چريكهاي فدايي اقليت، حزب دمكرات، حزب توده و ... در صحنه سياسي داخلي.3ـ وجود تشكيلاتي كه تحت عنوان دفتر هماهنگيهاي مردمي رياست جمهوري فعاليت داشتند و همچون بنيصدر در آستانه پيروزي انقلاب از خارج به ايران آمده بودند.4ـ از آبان 1359 وقتي عراق به دليل مقاومت رزمندگان به اهداف خود دست نيافت و زمينگير شد، بنيصدر با استفاده از اين موقعيت، به منظور كسب برتري سياسي در داخل، دو عمليات را در جبهههاي جنوب فرماندهي كرد: عمليات نصر در 15 دي 1359 و عمليات توكل در 20 دي 1359.عمليات نصر از دو محور جاده اهواز ـ خرمشهر و سوسنگرد، با هدف بيرون راندن دشمن از حد فاصل سوسنگرد تا غرب اهواز، آزادسازي خرمشهر و رسيدن به خط مرزي و در صورت امكان تصرف تنومه، با سه تيپ و سه گردان براي اجرا در سه مرحله طرحريزي شد، ولي به علت عدم برآورد صحيح از توان نيروهاي خودي و دشمن، اين عمليات نه تنها موفقيتي دربرنداشت، بلكه موجب شد شهر هويزه نيز كه قبل از عمليات در دست نيروهاي خودي بود، به تصرف دشمن درآيد.عمليات توكل نيز در جاده ماهشهر ـ آبادان و جاده آبادان ـ اهواز(سلمانيه ـ مارد) با يك تيپ تقويت شده و يك گروه رزمي تانك و دو گروهان انجام شد. در اين عمليات نيز موفقيتي نصيب نيروهاي خودي نشد و خسارتهاي زيادي نيز به آنها وارد آمد.5 ـ پس از اين، بنيصدر براي كسب برتري سياسي، به طور آشكار به منازعات داخلي دامن زد و روابط سياسي خود را با نيروهاي مخالف جمهوري اسلامي به ويژه سازمان مجاهدين خلق (منافقين) و حزب دمكرات كردستان و ساير گروههاي سياسي و نظامي تحكيم بخشيد. اين مسئله از 14 اسفند 1359 به صورت علني شروع شد و در 30 خرداد 1360 به اوج خود رسيد كه به بركناري بنيصدر از فرماندهي كل قوا و رد كفايت سياسي وي در مجلس شوراي اسلامي انجاميد. بنيصدر، نه تنها در عرصه جناحبندي داخلي ناموفق بود، بلكه در عرصه جنگ و وظايف مربوط به فرماندهي كل قوا نيز راه به جايي نبرد. در مجموع نقش و موضع بنيصدر را در برابر تجاوزات عراق ميتوان چنين برشمرد:ـ عدم استقبال از مقاومت و مقابله نيروهاي مردمي، و جلوگيري از شكلگيري نيروهاي انقلابي همچون سپاه در روند مقاومت.ـ تكيه بر نيروهاي كلاسيك و كساني كه ادعاي تخصص نظامي داشتند و حتي استفاده از نيروهاي بدنام و كودتاگر نظامي و ايجاد تأخير در روند سازماندهي انقلابي.ـ بهرهبرداري از اقدامات نيروهاي نظامي كلاسيك به منظور كسب پيروزيهاي سياسي در جبههبنديهاي سياسي داخلي.با فرار بنيصدر، موانع پيوند نيروهاي ارتش و سپاه و نيروهاي انقلابي متعهد و دلسوز برطرف شد و موقعيت براي طرحريزي عملياتهاي آزادسازي فراهم گرديد. رزمندگان و مدافعان ايران اسلامي به تدريج اعتماد به نفس خود را بازيافتند و توانستند پيشروي دشمن را سد نمايند، درپي آن عملياتهايي براي بازپسگيري مناطق اشغالي كشورمان طرحريزي شد. سپس رزمندگان اسلام به ترتيب با اجراي عملياتهاي ثامنالائمه، طريقالقدس، فتحالمبين و بيتالمقدس، موفق به شكست محاصره آبادان و آزادسازي شهرهاي بستان، هويزه و خرمشهر و مناطق وسيعي از سرزمين ايران شدند و به دنبال آن نيز نيروهاي عراق مجبور به عقبنشيني از شهرهاي سومار، مهران و قصرشيرين گرديدند.در پايان عملياتهاي فوق تمام شهرهاي اشغالي كه عراق در ابتداي جنگ به تصرف خود درآورده بود، به جز نفت شهر آزاد شد و از مجموع 13600 كيلومترمربع كه در آغاز جنگ اشغال شده بود، شد تنها 2500 كيلومترمربع كه عمدتاً شامل ارتفاعات مهم مرزي و نقاطي همچون نفتشهر بودند، همچنان در اشغال دشمن باقي ماند.1-2 حامیان نظامی منطقه ای و بین المللی ایران
ارتش ايران قبل از انقلاب اسلامي (1357)، متكي به سلاح و تجهيزات نظامي كشورهاي غربي به ويژه امريكا و
انگليس بود، به اين دليل ايران براي تهيه تجهيزات نظامي و لوازم يدكي آن در طول جنگ به خريد از كشورهاي غربي نياز داشت. اما از آنجايي كه ايران از طرف امريكا تحريم اقتصادي و نظامي شده بود، نميتوانست مستقيماً از امريكا سلاح بخرد. امريكا حتي سلاحهايي را كه قرارداد آن مربوط به قبل از انقلاب بود و پول آن نيز پرداخت شده بود به ايران نميداد، لذا ايران مجبور بود سلاحهاي مورد نياز خود را از بازار سياه توسط دلالان اسلحه خريداري كند يا كشورهايي مثل پاكستان كه اين تجهيزات را در اختيار داشتند با چندين برابر قيمت در اختيار ايران قرار ميدادند.
امريكا براي جلوگيري از فروش اسلحه به ايران با كشورهاي ديگر نيز مذاكره ميكرد و آنها را تحت فشار قرار ميداد. كه به ايران سلاح نفروشند. ريچارد مورفي معاون وزارت خارجه امريكا گفت: قدرت نظامي ايران به دنبال حركتي كه تحت رهبري امريكا براي جلوگيري از فروش اسلحه به تهران صورت گرفت، شديداً به تحليل رفت. امريكا تاكنون براي جلوگيري از ارسال اسلحه به ايران با 20 كشور تماس رسمي گرفته است.در سال 1987، ايران از شش كشور غربي فقط توانست سلاحهايي به ارزش 200 ميليون دلار بخرد در حالي كه در سال 1984 ارزش سلاحهايي كه 15 كشور غربي به ايران تحويل دادهاند، يك ميليارد دلار بود.در ميان كشورهاي مختلف دنيا، چين و كره شمالي از مهمترين منابع تأمين سلاح براي ايران در طول جنگ بودند. كشورهاي اتحاد جماهير شوروي سابق، سوريه، ليبي و پاكستان نيز در طول جنگ بنا به مورد و البته نه به صورت قابل توجه به ايران سلاح فروختند.البته لازم به ذكر است كه هم به دليل كمبود بودجه و ارز و هم به دليل فشارهاي غرب، ايران بخش اعظم مهمات و سلاحهاي مورد نياز خود را از طريق صنايع دفاعي خود تهيه و تأمين ميكرد.
ارزیابی استراتژی نظامی ایران: ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر
اگر صلح را مجموعهاي از آتشبس، نحوه و شرايط آن، عقبنشيني و نحوه و شرايط آن، تعيين متجاوز، تأمين خسارتهاي وارده و ... بدانيم، بايد گفت كه در آن زمان هيچگونه پيشنهاد صلحي ارائه نشد و شوراي امنيت و ديگران تنها آتشبس را توصيه ميكردند. در آن زمان طرحي كه متضمن صلح واقعي باشد و مثلاً شناسايي متجاوز و پرداخت غرامت را نيز شامل شود وجود نداشت و پيشنهادهاي ارائه شده تنها در حد آتشبس و مذاكره طرفين بود كه اين امر با توجه به پشتيباني بينالمللي از عراق هيچگاه نميتوانست شرايط ايران را براي يك صلح شرافتمندانه تحقق بخشد. به اين ترتيب ايران دلايل منطقي و عقلاني براي ادامه جنگ داشت. اين دلايل عبارت بودند از:1ـ شرايط ايران براي صلح عبارت بود از: شناسايي و تنبيه متجاوز و پرداخت غرامت از سوي عراق كه اين شرايط مورد قبول رژيم عراق و سازمانهاي بينالمللي نبود.2ـ مرزهاي ايران تأمين نداشت. نقاطي در شلمچه، طلائيه و طول مرز از فكه تا قصرشيرين در اشغال عراق بود. شهرهاي سومار، نفتشهر و مهران عملاً در اشغال دشمن بود. امكان آزادسازي اين نقاط از راه مذاكره غيرمعقول به نظر ميرسيد و راهي جز ادامه جنگ وجود نداشت.3ـ در حاليكه نيروهاي خودي در دور پيروزي قرار داشتند، توقف در جنگ و چانهزني در پشت ميز مذاكره براي پس گرفتن مناطق اشغالي، صحيح نبود.4ـ شهرهاي آزاد شده همچون خرمشهر به علت حضور دشمن در شلمچه همچنان مورد تهديد بود.5 ـ توانايي رزمي ارتش عراق اگر چه در طول جنگ آسيب ديده بود، ولي نه تنها كاملاً ترميم شده، بلكه افزايش هم يافته بود.6 ـ تنها چيزي كه ارتش عراق از دست داده بود، روحيه بود كه با توجه به روحيه فرماندهي آن (شخص صدام) اين مسئله نيز پس از مدتي قابل ترميم بود.7ـ در حالي كه نيروهاي جمهوري اسلامي در دور پيروزي بودند آيا توقف در اوج قدرت و دادن فرصت مجدد به عراق، نميتوانست مورد شماتت قرار گيرد؟ اگر آن روز جنگ متوقف ميشد و تجربهاي چون مذاكرات سوريه و اسرائيل بر سر ارتفاعات جولان، فراروي ما قرار ميگرفت و ما ناچار ميشديم بر سر ارتفاعات، پشت ميز مذاكره با عراق چانهزني كنيم، آيا امروز جامعه، مسئولان وقت را شماتت نميكرد؟ با اين استدلال كه "شما توان كافي براي رفع كامل تجاوز و بازپسگيري حقوق خود را داشتيد، چرا در بهترين موقعيت نظامي، از تعقيب دست كشيديد؟"8 ـ عراق در نظر داشت با برگزاري اجلاس سران جنبش غيرمتعهد در بغداد و كسب رياست دورهاي اين جنبش براي تحقق خواستههاي خود، به ايران فشار بياورد ولي ايران با حمله به داخل خاك عراق در عمليات رمضان، اين امتياز مهم و حياتي را از عراق گرفت.
ايران با محاسبه و بررسي ملاكهاي نظامي نيز، موظف و بلكه مجبور بود به جنگ ادامه دهد. در توضيح اين اجبار، همانطور كه گفته شد، پس از فتح خرمشهر هيچگونه پيشنهادي براي صلح از هيچ مجمع رسمي و بينالمللي ارائه نشد و پيشنهادها تنها در حد آتشبس بود. از جنبه نظامي نيز وضعيت زير حاكم بود كه در آن وضعيت پذيرش آتشبس غيرعقلايي و خلاف اصول نظامي بود:1ـ ارتفاعات آقداغ، قلاويزان، ميمك و مهريز در اختيار عراق بود و دشمن بر شهرهاي قصرشيرين و مهران و دشت ميمك تسلط ديد و تير داشت. علاوه بر آن، نفتشهر نيز همچنان در اختيار عراق بود و لذا توازن نظامي همچنان به نفع اين كشور سنگيني ميكرد.2ـ به علت آنكه عقبه اصلي ارتش عراق آسيب اندكي ديده بود و اشتهاي تجاوز همچنان در سران حكومت عراق وجود داشت، لذا امكان تجاوز عراق همچنان پابرجا بود.3ـ پس از عمليات بيتالمقدس فاصله عراق با شهرهاي اصلي ايران در جنوب (آبادان ـ خرمشهر) 500 تا 700 متر بود ولي ايران از شهر اصلي عراق در اين منطقه 17 كيلومتر فاصله داشت، لذا با توجه به اينكه امكان تجاوز عراق منتفي نشده بود، برتري نظامي عراق همچنان تهديدي عليه تماميت ارضي ايران به شمار ميرفت.4ـ با توجه به باقي ماندن شاكله كلي ارتش عراق، خطر حمله مجدد به خاك ايران وجود داشت و نبودن تضمين بينالمللي و منطقهاي براي جلوگيري از تجاوز مجدد عراق به ايران، بر اهميت و جدي بودن تهديد و خطر ميافزود. بنابراين تدبير و انديشه نظامي حكم ميكرد تا زماني كه دشمن خطرناك بود و امكان تجاوز مجدد او وجود داشت، بايستي او را تا حدي كه امكان تجاوزش مرتفع شود به عقب راند. همچنين باید از برتري نظامي خودي براي ايجاد فضاي مناسب جهت برقراري صلح با ثبات استفاده كرد، كاري كه ايران به آن پرداخت.
چه حقيقتي آشكارتر از اينكه ايران در مدت 20 ماه توانست طي عملياتهاي بزرگي همچون ثامنالائمه، فتحالمبين و بيتالمقدس 8050 كيلومتر مربع از سرزمينهاي اشغال شده را آزاد كند و بيش از 35800 تن از نيروهاي دشمن را به اسارت در آورد و 18000 تن از آنان را نيز به هلاكت رسانده يا زخمي كند. آيا اينها حاكي از قابليتهاي نظامي و توانايي رزمي ايران نبود؟ در حقيقت تجربه 20 ماه مقاومت و دستاوردهاي آن نشان داد كه ما توان كافي براي تداوم جنگ تا حصول نتيجه لازم را داريم تا بتوانيم حقوق خود را مطالبه كنيم و يك صلح پايدار در منطقه مستقر سازيم.
ارزیابی استراتژی نظامی ایران در پایان جنگپس از آنكه عمليات بيتالمقدس با موفقيت به اجرا درآمد و دشمن اشغالگر از قسمت وسيعي از خاك ايران عقب نشست به دلايل زير ايران تصميم گرفت كه عمليات برونمرزي خود را آغاز كند: اول آنكه پس از استقرار نيروهاي ايراني در شهرهاي سومار، مهران و قصرشيرين و مشاهدة اوضاع، مشخص شد كه حسن نيتي در كار نبوده و تمام اين شهرها با خاك يكسان شده است، لذا اين جنايات قطعاً نبايد بدون پاسخ ميماند.دوم اينكه معلوم شد صدامِ به اصطلاح صلحطلب، عقبنشيني را به طور ناقص انجام داده و اين حركت ارتش عراق به دليل اين بوده است كه با حضور در ارتفاعات و مناطق سوقالجيشي و حساس، اشراف خود را بر شهرهاي ايران حفظ كند و نيز از حملات احتمالي رزمندگان اسلام در امان بماند.سوم اينكه در حالي كه صدام از سويي سخن از متاركة جنگ ميراند، از سوي ديگر به شدت سرگرم فعاليت و ايجاد مواضع و موانع از قبيل ميادين مين و كانال و سيمخاردار بود. و آخر اينكه بسياري از شهرهاي ميهن اسلامي ايران در تيررس موشكاندازها، توپخانهها و خمپارهاندازهاي دشمن قرار داشت و هر روز دشمن اين شهرها را زير آتش سنگين خود ميگرفت و عدهاي از مردم غيرنظامي را به شهادت ميرساند، لذا ايران چارهاي جز عقب راندن دشمن و دور نگه داشتن شهرها از آتش او نداشت. بنابراين مقامات جمهوري اسلامي تصميم به پيشروي در خاك عراق و تصرف بعضي از شهرهاي عراق گرفتند تا ارتش عراق را از مرزهاي ايران دور كنند.در پي اين تصميم عملياتهاي متعددي طراحي و اجرا شد؛ از جمله رزمندگان اسلام با اجراي عمليات والفجر8 در تاريخ 20/11/1364، شهر مهم، استراتژيك و بندري فاو را تصرف و پس از 78 روز نبرد سنگين و وارد آوردن تلفات بسيار به دشمن تثبيت كردند. قبل از آن نيز شهر زبيدات عراق طي عمليات محرم كه در تاريخ 10/8/1361 آغاز شده بود، به تصرف نيروهاي اسلام درآمده بود. همچنين مناطقي مثل جزاير مجنون به مساحت 160 كيلومترمربع (داراي 50 حلقه چاه نفت)، بخشي از هورالهويزه، الحسان و الزجاجيه و بزرگترين درياچة هورالهويزه به نام امالنعاج، به ترتيب طي عملياتهاي خيبر 13/12/1362، بدر 19/12/1363، قدس يك 24/3/1364 و قدس پنج14/5/1364 به تصرف نيروهاي ايراني درآمد.علاوه بر اين، رزمندگان موفق شدند طي عمليات والفجر10 كه در25/12/1366 آغاز شده بود، شهرهاي حلبچه، خرمال، دوجيله (سيروان)، بياره و طويله را به تصرف خود درآورند. شهر ماؤوت عراق نيز در تير 1366 در عمليات نصر4 به تصرف نيروهاي ايراني درآمد.اين شهرها و مناطق براي مدتها در تصرف نيروهاي ايراني بود، اما صدام با به كارگيري گستردة سلاحهاي شيميايي و با همكاري امريكا و حمايت بيدريغ ارتجاع عرب توانست فاو را در اواخر فروردين 1367 و شلمچه و جزاير مجنون را نيز در نيمه اول خرداد 1367 به تصرف درآورد. به اين ترتيب در اين مرحله كه عراق به نحو بيسابقهاي تقويت شده بود، موفق شد با استفاده از توان نظامي، بهرهگيري گسترده از سلاحهاي شيميايي و به كارگيري تجارب گذشته، ابتكار عمل را به دست آورد و صحنه نبرد را به نفع خود تغيير دهد.
از آنجايي كه نظام جمهوري اسلامي ايران مبتني بر احكام عاليه اسلامي است و جمهوري اسلامي ايران نيز در پي بسط، گسترش و اجراي دستورات اسلام بوده است و همواره سعي نموده كه خود را به عنوان نمونهاي از نظام اسلامي و امالقراي اسلام به جهانيان و مسلمانان معرفي نمايد، بنابراين تلاش ميشد كه با رفتاري كاملاً اسلامي و انساني با اسيران عراق برخورد شود تا آنها بعد از اسارت سفيراني براي تبليغ نظام اسلامي ايران باشند و واقعيت نيز چنين بوده است. در اينجا براي اثبات ادعاي فوق سعي ميكنيم از منابعي كه از نزديك شاهد وضعيت اسراي عراقي بودهاند بهرهمند گرديم.نگارنده با حمزهعلي جعفري، مسئول اردوگاه قصر فيروزه تهران مصاحبهاي داشته كه اين مصاحبه ميتواند ما را در شناخت وضعيت اسيران عراقي در ايران كمك نمايد. وي راجع به وضعيت رفاهي اردوگاههاي اسيران عراقي ميگويد: سربازان اسير عراقي نسبت به سربازان ايراني حتي از امكانات بيشتري برخوردار بودند. براي آنها امكانات ورزشي از قبيل فوتبال، واليبال، تنيس و انواع و اقسام وسايل بازي و سرگرمي و تلويزيون، راديو و ويدئو نيز فراهم بود. آنها را به مسافرتهاي شهري و خارج از شهر نظير زيارت اماكن مقدس ميبردند و فضاي سبز كافي نيز براي تفريح در محيط اردوگاه براي آنها تدارك ديده شده بود.در مورد امكانات آموزشي ارائه شده به اسيران عراقي نيز ميگويد: انواع كتابهاي خارجي و داخلي در اختيار آنها قرار داشت و هر روز چند جلسه كلاسهاي مختلف از جمله معارف و علوم اسلامي در داخل اردوگاه و روزهايي كه هوا مطلوب بود در فضاي آزاد براي راحتي آنها تشكيل ميگرديد و در ضمن حرفههاي مختلف از قبيل نجاري، خياطي و غيره به آنها آموخته ميشد.همچنين از نظر بهداشتي آنها هيچ كمبودي نداشتند و در وضعيت كاملاً مطلوبي بودند. اردوگاههاي ايراني داراي درمانگاه و داروخانه بودند كه اسراي عراقي ميتوانستند در مواقع لزوم به آنها مراجعه كنند. به آنها در هر ماه لباسهاي مختلف از قبيل لباس معمولي، ورزشی و لباس زير ميدادند و براي آنها حمام و دستشويي كه از هر لحاظ بهداشتي بوده است، در نظر گرفته شده بود كه آنها هر زمان كه دوست داشتند ميتوانستند از آن استفاده نمايند.رژيم عراق از آغاز تا پايان جنگ تحميلي براي جلوگيري از تسليم شدن نيروهايش به رزمندگان اسلام و براي تخريب وجهة بينالمللي جمهوري اسلامي ايران، همواره چنين تبليغات ميكرد كه ايران هنگامي كه نيروهاي عراقي را به اسارت درميآورد آنها را كشته و يا مثله ميكند يا به شكنجة آنها ميپردازد كه البته اينگونه تبليغات در موقع جنگ آن هم از رژيم عراق كه خود پايبند به هيچ يك از حقوق انساني نبود، بعيد نبود. اما رفتار رزمندگان اسلام با نيروهاي عراقي به طور معمول اسلامي و انساني بود و در برخي از مواقع حتي از نيروهاي خودي بيشتر به آنها توجه ميشد. رزمندگان در هنگام اسير كردن نيروهاي عراقي با آنها رفتاري كاملاً انساني و مطابق حقوق بشردوستانه داشتند. بهترين سندي كه دراينباره ميتوان به آن استناد كرد خاطرات خود اسيران عراقي ميباشد كه به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند كه در اينجا به نمونههايي از آن اشاره ميشود:يكي از اسيران عراقي كه به هنگام اسارت مجروح شده بود در رد ادعاهاي كذب صدام مبني بر شكنجه و آزار و حتي كشتن اسيران عراقي ميگويد:«... ناگهان با نيروهاي اسلام برخورد كردم و با بلند كردن دست، خود را به ايرانيها تسليم كردم آنها برادرانه از من استقبال كردند و يكي از آنها مرا سيراب كرد. با اشاره به او فهماندم كه مجروح شدهام او با وسيلهاي كه در اختيار داشت زخم مرا پانسمان كرد. هر آنچه را كه ميديدم با ادعاهاي پوچ رسانههاي تبليغاتي عراق مغاير بود. ايرانيها نه اسرا را مثله ميكردند و نه خون آنها را ميكشيدند، بلكه از هر نظر به مسائل و مشكلات آنها رسيدگي ميكردند. خدا را به خاطر روشن شدن اين حقايق شكر ميكنم.»اسير ديگري درباره وضعيت هنگام اسارت خود ميگويد: «... تصميم گرفتم خود را تسليم كنم، غرق در خون از پناهگاه خارج شدم تا اينكه يكي از افراد سپاه پاسداران به دادم رسيد و مرا به پشت جبهه انتقال داد و در آنجا به مدت يك ماه مورد مداوا قرار گرفتم و پس از آن به اردوگاههاي ايران منتقل شدم.»اسير ديگري درباره نحوة برخورد رزمندگان اسلام در هنگام اسارت ميگويد: «وحشت شديدي تمام وجودمان را فرا گرفت و همه در اين فكر بوديم كه سرنوشت تلخ ما فرا رسيده و خواه ناخواه كشته خواهيم شد، اما هنگامي كه او به نزد ما آمد جملهاي را به زبان آورد كه شنيدن آن آرزوي هر اسيري بود. او گفت ما مسلمانيم ... اينجا سرزمين امام است؛ در سرزمين امام خميني هيچ خطري شما را تهديد نميكند ... نترسيد، همگي خوشحال شديم نيروهاي ايراني با آغوش باز و چهرهاي خندان از ما استقبال كردند. آري ما محبت و وفا و اخلاص واقعي را در آنها يعني نيروهاي بسيجي لمس كرديم.»خلاصه اينكه، با توجه به شواهد موجود رفتار رزمندگان اسلام با اسيران عراقي در هنگامي كه آنها را اسير ميكردند، بسيار انساني و اسلامي و حتي بيش از چيزي بود كه در حقوق بينالملل انساندوستانه مقرر شده و برعكسِ رژيم عراق كه اصلاً به وضعيت رفاهي، بهداشتي و درماني اسيران ايراني در هنگام اسير شدن توجه نميكرد، رزمندگان اسلام به مصدومان اسير شده توجه كافي داشتند و آنها را مداوا كرده، تغذيه مناسب برايشان فراهم مينمودند و اصلاً مورد شكنجه و آزار و اذيت قرار نميدادند.
با اينكه رژيم عراق همواره در طول جنگ، جمهوري اسلامي ايران را متهم به بدرفتاري با اسيران عراقي مينمود و چندين بار نيز در اين زمينه به سازمان ملل متحد شكايت كرد ولي بايد گفت كه رفتار ايرانيان برعكس عراقيهاـ كه اسيران ايراني را در بدترين وضعيت روحي و جسمي قرار ميدادند و به شكنجه و آزار آنها ميپرداختند ـ رفتاري كاملاً اسلامي و انساندوستانه بوده است. يكي از دلايل اين مدعا گزارش هيئتي است كه از طرف سازمان ملل براي رسيدگي به حادثة گرگان، به ايران اعزام شدند و پس از بررسي جريان از نزديك به اين نتيجه رسيدند كه تبليغات عراق در زمينة بدرفتاري و شكنجه و كشتن اسيران عراقي دروغ بوده است.ايرانيان با اسيران عراقي رفتاري مطابق مقررات حقوق بشردوستانه داشتند و محدوديتهايي را كه عراق براي اسيران ايراني ايجاد كرده بود، به عمل نياوردند. شاهد اين مدعا گفتههاي خود اسيران عراقي است كه در هنگام اسارت و يا هنگام آزادي ابراز داشتهاند. يكي از اسيران عراقي درباره رفتار اسلامي ايرانيان با آنها ميگويد: «... به راستي آنها داراي خلق و خوي اهل بيت بودند و اين اسارت ما را به گذشتة اصيل خود بازگرداند.»اسير ديگري كه در ايران بود، درباره رسيدگي ايرانيان به وضعيت جسماني خود ميگويد: «... من هنگامي كه اسير شده بودم در اصفهان حدود يك ماه مورد مداوا قرار گرفتم و بعد از آن بهبوديم را به دست آوردم.» اين در حالي است كه عراقيها به بهانهاي واهي دست يا پاي اسيران مجروح ايران را قطع ميكردند و ميگفتند اگر اين چنين نكنند اسير خواهد مرد.همچنين يكي از مسئولان اردوگاه قصر فيروزه كه اسيران عراقي در آنجا نگهداري ميشدند به نام آقاي حمزهعلي جعفري، طي مصاحبهاي، در اين زمينه ميگويد: «در بعضي از مواقع امكانات آموزشي و رفاهي بيشتري براي آنها فراهم بوده و آنها هيچ مشكلي جز اينكه اسير بودند، نداشتهاند. البته مشكل مذكور طبيعي بوده و هر اسيري به علت دوري از خانواده و وطن خود و سلب آزادياش با آن روبهرو ميباشد. در اردوگاههاي ايران سعي ميشده است براي جبران آن براي اسراي عراقي تفريحات و سرگرميها و انواع ورزش تدارك ديده شود و حتي آنها را به مسافرتهاي شهري و خارج از شهر ميبردند.»خلاصه اينكه اسيران عراقي ـ به رغم ادعاي رژيم عراق ـ هيچگونه آزار و شكنجهاي نميشدند و در بعضي از مواقع نيز كه نظم اردوگاه به دست خود آنها به هم ميخورد، مثل حادثة گرگان ـ كه اسيران عراقي شورش كردند و ميخواستند از اردوگاه خارج شوند ـ سعي ميشد كه از راههاي غير خشونتآميز آنها را آرام كنند و گاهي هم ممكن بود افراد بر هم زنندة نظم آسايشگاههاي اسيران تنبيه و يا ارشاد شوند. ولي در كل رفتار ايرانيان با اسيران عراقي كاملاً مطابق با مقررات حقوق بشردوستانه كنوانسيون ژنو بوده است.علاوه بر آن، جمهوري اسلامي بنا بر رويكرد ديني برگرفته از مباني اسلام و نيز با تأسي به پيامبر اسلام(ص) و ائمه هدي(ع)، زمينههاي ملاقات خانوادههاي اسيران عراقي با اسيران را در فضايي كه به اين منظور تهيه شده بود، فراهم ميكرد. اين امر بارها و به طور مكرر به منصه ظهور رسيد. البته مواردي هم بود كه رژيم بعث عراق با اين گونه ملاقاتها مخالفت كرده و از سفر برخي خانوادهها به ايران ممانعت ميكرد.
منبع: برگرفته از کتاب جنگ ایران و عراق، پرسشها و پاسخها، فرهاد درویشی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ